وقتى خبر مرگ معاويه به وليد رسيد به شدت متأثر شد و احساس
سنگينى كرد، از اين رو به دنبال مروان بن حكم فرستاد و او را خواست.[1]
مشورت وليد با مروان
(1) [وليد] نامه يزيد را
براى مروان خواند، [مروان آيه] «انا لله و انّا اليه راجعون» را قرائت كرد و بر
او رحمت فرستاد. سپس وليد با مروان در مورد اين كار مشورت كرد.
[وليد] گفت: به نظر شما
چه كنم؟
مروان گفت: به نظر من
همين الآن به دنبال اين افراد بفرست، و آنها را به بيعت و قبول اطاعت از [يزيد]
دعوت كن، اگر بيعت كردند، [بيعتشان] را بپذير و آنها را رها كن، و اگر خوددارى
كردند پيشدستى كن و قبل از آنكه به مرگ معاويه پى ببرند گردنشان را بزن، زيرا اگر
آنها متوجه مرگ معاويه بشوند، هر يك از آنها به گوشهاى [از بلاد اسلامى] مىروند
و دست به مخالفت و ستيز زده مردم را به سوى خويش مىخوانند.[2]
پيك بيعت
(2) وليد، عبد الله بن
عمرو بن عثمان را كه آن روزها جوانى بيش نبود، به دنبال [حسين بن على عليه السّلام
و عبد الله بن زبير] فرستاد، عبد الله بن عمرو آنها را در حالى كه در مسجد نشسته
بودند پيدا كرد، وى وقتى پيش آنها آمد كه معمولًا در چنين ساعتى نه وليد با مردم
ملاقات مىكرد و نه [حسين و عبد الله بن زبير] نزد وليد مىرفتند، [به هر حال به
آن دو] گفت: امير شما دو نفر را خواسته، حسن بن على عليه السّلام و ابن زبير گفتند
شما برگرد، ما الآن مىآئيم.
[1] تاريخ طبرى، 5: 338، به نقل از أبى مخنف و رك:
تذكرة الخواص، 235.
[2] تاريخ طبرى، 5: 339، به نقل از أبى مخنف و رك:
تذكرة الخواص، 235 و 236.