«خدايا! تو در هر سختى و اندوهى مورد اطمينان من و در هر
گرفتارى اميدم هستى، و در هر مسئلهاى كه برايم رخ مىدهد اطمينانبخش و مدد كارم
مىباشى، چه غمها كه بواسطه آن دلها به ضعف مىگراييد و چارهاش به كاستى مىرفت،
و در آن دوست [مرا] رها مىكرد و دشمن از آن مسرور مىشد [ولى هنگامى كه آن را نزد
تو مىآوردم و از آن بدرگاهت شكوه مىكردم و چارهاش را از غير تو نمىجستم، آن را
مىگشودى و مىزدودى، تو ولىّ هر نعمت و صاحب هر نيكى و غايت هر خواستهاى.»[1]]
پاسخ ابى عبد الله
عليه السّلام به جسارت شمر
(1) [ضحاك بن عبد الله
مشرقىّ همدانى مىگويد:] هنگامى كه [سپاه كوفه] به طرف ما آمدند و نگاهشان به
آتشى كه در نى و هيزم شعلهور بود افتاد- [آتشى] كه ما براى اينكه آنها از پشت به
ما حمله نكنند برافروخته بوديم- مردى از آنها با تجهيزات كامل در حالى كه [اسبش] را
مىراند به سوى ما آمد، بىآنكه سخنى با ما بگويد از كنار خيمههاى ما گذر كرد و
به خيمههايمان نگريست؛ ولى چيزى جز هيزمى كه آتش در آن شعله مىكشيد مشاهده نكرد،
از اين رو برگشت و با صداى بلند گفت:
اى حسين! عجله كردهاى
پيش از آتش روز قيامت آتش دنيا را برگزيدهاى! حسين [عليه السّلام] فرمود: اين
كيست؟ گويا شمر بن ذى الجوشن است؟! گفتند: بله خدا سلامتت بدارد، خودش است.
[حسين عليه السّلام]
فرمود: اى پسر زن بزچران! تو سزاوار سرخ شدن در آتش هستى! [در اين ميان] مسلم بن
عوسجه گفت: اى پسر رسول خدا! فدايت شوم، با تير او
[1] تاريخ طبرى، 5/ 423، به نقل از أبى مخنف از
برخى از اصحابش از ابى خالد كاهلى و شيخ مفيد اين خبر را از امام على بن الحسين
عليه السّلام نقل مىكند و نامى از ابو خالد كاهلى نمىآورد و از آنجا كه ابو خالد
از ياران امام سجاد عليه السّلام بوده است احتمالًا بهمين خاطر شيخ يكباره خبر را
از امام سجاد عليه السّلام نقل كرده است رك: