قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلًا.»[1] «از ميان
مؤمنين مردانى هستند كه بر سر پيمانى كه با خدا بستهاند راست و درست رفتار
كردهاند و برخى از آنان كسانى هستند كه به عهد خويش وفا كرده [به شهادت رسيده
است] و برخى ديگر كسانى هستند كه در انتظار [شهادت نشسته] اند و هيچ تغييرى در
عهد خويش ندادهاند.» (1) خداوندا! براى ما و آنها بهشت را كرامت فرما، و ما و
آنان را در جايگاه رحمت و پاداش ذخيرهشده مرغوب خويش جمع بفرما.[2] سپس طرمّاح بن عدى نزديك حسين [عليه
السّلام] آمد و گفت: و الله هر [چه فكر] مىكنم كسى را با شما نمىبينم، [چندان
يارى نداريد] اگر غير از همين [سپاه حرّ] كه ملازم شما هستند كسان ديگرى به جنگ
شما نيايند بازهم از پس شما بر مىآيند.
يك روز قبل از بيرون
آمدنم از كوفه، نظرى به پشت كوفه انداختم آن قدر جمعيت آنجا جمع شده بودند كه
تاكنون چشمانم جمعيتى بيش از آنها را در يك جا نديده بود، در موردشان پرسوجو
كردم، گفتند: گرد آمدهاند تا از آنان سان ديده شود و بعد به سوى حسين فرستاده
شوند. از اين رو از شما مىخواهم اگر براى شما ممكن است به اندازه يك وجب هم به
طرفشان نروى! اگر صلاح مىدانى جايى برو كه خداوند در آنجا شما را محفوظ نگه دارد
تا بدين وسيله قدرى درنگ كنى و ببينى نظرت چه مىشود. و برايت روشن شود كه چه بايد
بكنى؟ بياييد شما را در پناه كوهمان كه [أجأ] ناميده مىشود قرار مىدهم و خودم
مىآيم و شما را به آن روستا مىرسانم.[3]
حسين [عليه السّلام] فرمود: خدا به تو و قومت جزاى خير بدهد! بين ما و اين قوم