خدا قسم اگر در ميان عرب غير از شما كس ديگرى در چنين وضعى كه
تو به سر مىبرى اين جمله را به من مىگفت از اينكه بگويم مادرت به عزايت بنشيند
صرف نظر نمىكردم، هر چه مىخواست بشود، ولى بخدا قسم راهى براى ذكر نام مادرت جز
به بهترين وجه ممكن نمىيابم! (1) حسين [عليه السّلام] فرمود: پس چه مىخواهى؟
حرّ گفت: و الله مىخواهيم تو را نزد عبيد الله بن زياد ببرم! حسين [عليه
السّلام] فرمود: در اين صورت، و الله من از تو تبعيّت نخواهم كرد! حرّ گفت:
بنابراين و الله من هم رهايت نمىكنم! وقتى ميانشان سخن به درازا كشيد حرّ به
[حسين عليه السّلام] گفت: من به جنگ با شما مأمور نشدهام، مأمور شدهام از شما
جدا نشوم تا تو را وارد كوفه كنم. حال اگر نمىپذيرى پس راهى را انتخاب كن كه شما
را نه به كوفه برساند و نه به مدينه بازگرداند اين پيشنهاد حد وسطى بين من و شما
باشد تا اينكه من به [ابن زياد] نامه بنويسم و شما چنانچه بخواهى به يزيد بن
معاويه و يا اگر خواستى به عبيد الله بن زياد نامهاى بنويس، تا به اميد خدا بدين
واسطه دستورى بيايد و مرا از مبتلا شدن به كار شما رها نمايد، [در اين هنگام حرّ
به سمت چپ عذيب اشاره كرد و به حسين عليه السّلام گفت:] اينك از راه عذيب و قادسيه
به سمت چپ برو، [در حالى كه آنها در ذى حسم بودند] و بين ذى حسم تا عذيب سى و هشت
ميل فاصله بود، [بنابراين] حسين [عليه السّلام] با اصحابش حركت كردند و حرّ آنها
را همراهى مىكرد.[1]
بيضة:[2] [خطبه
امام حسين عليه السّلام در مقابل سپاه حرّ]
(2) در بيضه حسين [عليه
السّلام] براى اصحاب خودش و اصحاب حر خطبه خواند: پس از
[1] تاريخ طبرى، 5/ 401 تا 403، به نقل از هشام از
لقيط از علىّ بن طعّان محاربى و ارشاد 2/ 79 تا 81، به نقل از علىّ بن طعّان
محاربى، با كمى تغيير و سبط بن جوزى تنها مشاجره حضرت با حرّ و نفرين امام عليه
السّلام بر وى را نقل نموده است، رك: تذكرة الخواص، ص 73، به نقل از أبى مخنف.
[2] بيضه: آبگيرهاى بين واقصه و عذيب الهجانات
بوده است معجم البلدان، 1/ 532.