كيفيت و كميت هر عمل و صنعتى را مشروح بيان كرده و چيزى فرو
گذار نكرده باشد. مجهولى را باقى نگذارده باشد، مىبايست بجاى امر بتفكر از آن نهى
كند و بجاى- قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ
عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[1] بفرمايد تعالوا
الى، سيروا الى القرآن[2] گرچه بعضى
كلمه ارض در اين آيه را بقرآن تأويل بردهاند در هر حال فكر براى حل مشكلات و كشف
مجهولات است اگر آيات قرآن مشكلى را لا ينحل نگذاشته و مجهولى را باقى نگذارده باشد
اين همه ترغيب و توصيه در فكر و نظر موردى نخواهد داشت.
مطلبى كه در اين مورد
دور از صواب نيست گفته شود اينست كه قرآن كتاب هدايت است، راهنماى افكار و عقول
انسان است راهى را نشان ميدهد كه سالكان در آن شاكر و منحرفان از آن كافرند إِنَّا
هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً- در راهنمائى بسوى اين
طريق هرگز قصورى نكرده و حقيقتى را مكتوم نگذاشته است.
كمال و تماميت هر كتاب
بآنست كه در پيرامون موضوع خود چيزى را مبهم و مجهول نگذاشته باشد و در آن صورتست
كه ميتوان گفت آن كتاب چيزى را از خشك و تر فرو گذار نكرده است، موضوع قرآن مجيد
هدايت متقين است، سعادت و نيكبختى آدميزاد است و بطور قطع و مشهود در اين زمينه
چيزى را نگفته باقى نگذاشته و هر تر و خشكى را كه مربوط بهدايت و تأمين سعادت ما
است آنهم
[1] بگو سير كنيد در زمين تا ببينيد كه عاقبت
تكذيبكنندگان چگونه شده است.