شرح روايت مبنى بر چگونگى حالت اسف و تأثر خاطر بر ساحت
كبريائى است كه در آيه (فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ) نسبت اسف و
تأثر خاطر و پريشان حالى بساحت پروردگار داده شده در صورتى كه از عوارض نفسانى است
و ساحت او منزه از نقص و اينكه معرض حوادث قرار بگيرد.
پاسخ آنست كه حالت تأسف
و انفعال و حالت تغير چنانچه بطور بالذات عارض شود محال است و وصف ذات كبريائى
باشد و در صورتى كه بالعرض باشد و بواسطه تأثر خاطر رسول مثلا و يا پيامبر و يا
ولى از اولياء باشد مانعى ندارد زيرا عروض حقيقى نيست بلكه بالعرض خواهد بود زيرا
رسولان از نظر كمال ارتباط آنان با ساحت كبريائى و واسطه ميان خلق و ساحت خالق
هستند بدين جهت داعيان خلق بسوى آفريدگار بوده و واسطهاند و از نظر تشريف تأثر
خاطر رسول از كفار و متمرّدان نسبت بساحت آفريدگار داده شده است و منتهى باجراء
عقوبت آنان شده است.
همچنان كه در ضمن روايت
فرمود
(و ليس ذلك يصل الى
اللَّه كما يصل الى خلقه)
مبنى بر اينكه وصول و
عروض بطور حقيقى نيست بلكه بالعرض و در اثر تأسف خاطر رسول است با توجه باينكه هر
يك از صفات وجودى مانند وجود داراى مواطن چندى خواهد بود.