چكاچك شمشير كه در دل مردان هولانگيزتر از بانگ رعد و فرو
ريختن هراسآور كوهها بود، صدايى به گوش نمىرسيد. گويد: خورشيد [در پس گرد و غبار
آوردگاه] تيره شد[1] و خاك به
آسمان برخاست و پرچمها و علمها ناپديد شد. گويد: اشتر بين جناح راست و جناح چپ
لشكر در تكاپو بود و به هر قبيله يا فوجى از قاريان (و پيروان قرآن) مىرسيد ايشان
را به پايمردى و پافشارى بر ادامه جنگ تشويق مىكرد.
از سپيده دم تا نيمه شب
به شمشير زدن و كوفتن گرزهاى آهنين پرداختند و نماز نكردند، و اشتر تا دم صبح
همچنان كسان را تشويق مىكرد تا آوردگاه را پشت سر نهاد (و از نبرد بپرداخت) و
رزمآوران پس از آنكه در آن روز و آن شب، كه ليلة الهريرش نامند: هفتاد هزار كشته
بر جا نهادند[3] پراكنده
شدند.
در آن پيكار اشتر در
جناح راست و ابن عبّاس در جناح چپ و على در قلب سپاه قرار گرفته بودند و مردم
مىجنگيدند.
اشتر آتش جنگ را
فروزان نگه مىداشت
سپس پيكار، از نيمه شب
دوم تا بر آمدن آفتاب، ادامه يافت و اشتر، در حالى كه به سوى شاميان پيشروى
مىكرد، به يارانش مىگفت: به اندازه اين نيزه من پيش رويد! و چون پيش مىرفتند،
مىگفت: اينك به اندازه اين كمان پيش رويد! و چون پيش مىرفتند همچنان از ايشان
مىخواست كه فراتر روند چندان كه بيشتر كسان از پيشروى خسته و درمانده شدند[4]. وى چون
چنين ديد گفت: شما را
[1] در متن« انكشفت الشمس[ بالنقع] ...» آمده
ولى بايد« انكسفت» باشد.- م.