responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 652

[كوشش يكى از شاميان براى پايان دادن به جنگ‌]

راوى گويد:

يكى از شاميان به ميان دو صف در آمد و بانگ برداشت: اى ابا الحسن، اى على، به هماوردى من آى. (راوى) گويد: على به سوى او رفت چندان كه اسبانشان در ميان ميدان گردن به گردن شدند. آنگاه وى گفت: اى على، تو در اسلام و هجرت‌[1] پيشگامى، آيا مايلى پيشنهادى به تو كنم كه از اين خونريزيها جلوگيرى كند و اين جنگها متوقّف شود تا نيك بينديشى (و جوانب امر را بنگرى)؟ على به وى گفت: پيشنهادت چيست؟ گفت: «تو به عراق خود باز گرد و ما به شام خود بر مى‌گرديم و تو دست از شام ما بدار و آن را به ما واگذار.» على به او گفت:

«مى‌دانم كه اين پيشنهاد را از سر خيرخواهى و دلسوزى ارائه كردى، ولى من در اين كار كه انديشه‌ام را به خود داشته بود نيك نگريسته و آن را به دقّت زير و رو كرده و جوانبش را سنجيده‌ام، و راهى جز تن دادن به جنگ يا انكار آنچه خداوند بر محمد صلى اللّه عليه وحى فرموده نيافتم. به راستى خداوند تبارك و تعالى از دوستداران خود خوش ندارد كه طغيان و سركشى بر زمين چيره آيد و ايشان خاموش بمانند و بدان تن در دهند، امر به معروف نكنند و نهى از منكر ننمايند، از اين رو ديدم جنگ (با همه دشواريهايش) برايم آسانتر از تحمّل غل و زنجيرهاى دوزخ است.» آنگاه شامى بازگشت و او نيز باز آمد.

[ليلة الهرير (يا شب غوغايى)]

راوى گويد:

دو سپاه به پيشروى پرداختند و تير [و سنگ‌] به يك ديگر پرتاب كردند تا ذخيره‌هايشان تمام شد. سپس با نيزه حمله كردند تا آنكه نيزه‌ها نيز شكست و از كار افتاد، آنگاه سپاهيان با شمشير و گرز به جان يك ديگر افتادند و جز صداى‌


[1] متن« الاسلام و هجرة» و در شنهج‌[ ... و الهجرة].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 652
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست