responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 558

هماوردى كرد و او را از پاى در آورد؟ آيا ديدى كه آسمان بر آن حادثه خون بگريد؟ گفت: امّا (هر چه بود و باشد) اين برخورد براى تو رسوايى كاملى به بار آورد[1].

راوى گويد:

آنگاه جندب بن زهير با پرچم خود كه پرچم قبيله او نيز بود به ميدان رفت و مى‌گفت: تا اين پرچم را گلگون نكنم دست از جنگ نمى‌كشم، و چندين بار پرچمش غرقه به خون شد تا آنكه مردى شامى برابرش قرار گرفت و با نيزه او را بزد و او با همان حال كه نيزه در بدن داشت به سوى دشمن پيش مى‌رفت تا سرانجام حريف با شمشير او را بزد و بكشت.

معاويه برادرش عتبه را نزد اشعث بن قيس مى‌فرستد

سپس معاويه برادرش عتبة بن ابى سفيان را بخواند و گفت: به ديدار اشعث بن قيس برو كه اگر او راضى شود همگان نيز راضى شوند. عتبه مردى زبان‌آور بود و كس به سخنورى با او بر نمى‌آمد[2]. پس عتبه به ميدان رفت و اشعث بن قيس را بخواند. مردم (به اشعث) گفتند: «اى ابا محمد اين مرد تو را مى‌خواند.» اشعث گفت: «از اين مرد بپرسيد كيست.» گفت: «من عتبة بن ابى سفيانم.» اشعث گفت: «وى جوانى توانگر است و ناگزير بايد با او ديدار كرد». [پس به سويش رفت‌] و گفت: «اى عتبه چه سخن دارى؟» گفت: «اى مرد، اگر معاويه بخواهد با كسى (در اين سپاه) جز على ديدار كند، بى‌گمان با تو


[1] متن از روى شنهج« ... و لكنّها معقبة لك خزيا» و در اصل‌[ ... تعقبك جنبا پيامدش شهرت ترسوئى تو بود].

[2] متن« و كان عتبة لا يطاق لسانه» و در شنهج‌[ و كان عتبة فصيحا عتبه مردى فصيح بود].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 558
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست