responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 40

آذربايجان را كه در تسلط خود گرفته‌اى ميراث جدت نيست كه با خلق آن دشمنى مى‌ورزى.

اين سرزمين جزيى از كشور خليفه وقت بود كه تو را والى آنجا كرد، و بدان كه مرگ قضاى الاهى است و هر دم به شب و روز در مى‌رسد.

پس دل از اين سرزمينها برگير كه جاى طمع در آنها نيست و زمين راه گريز را بر تو بسته است.

مالى را كه در اختيار توست به صاحبش بپرداز، و در عوض، ما با اموال و اولاد خود به تو سودها خواهيم رساند.

تو كسى هستى كه همگان احترامت مى‌گذارند و دشت و دمن و خاص و عام براى تو كه پيشاهنگ «كنده»[1] اى بانگ شاد باش برآرند، و افسر حكومتى را بر سرت نهند كه به جان عزيزت سوگند، پايه‌هايش استوار و برقرار باشد.

از «زياد»[2] فرمان‌پذير كه او خيرخواه توست و هيچ شك و ترديدى در گفته‌هاى خيرانديشانه «زياد» روا نيست.

به على چشم دار و دل بدو سپار كه سپرى براى توست، و از او راه جوى كه تو را به سعادت رهنمون است‌[3].

پيام شعرى سكونى به اشعث‌

(سكونى در پيامى شعرى) به اشعث نيز چنين سرود:

ابلغ الاشعث المعصّب بالتّا

ج غلاما حتى علاه القتير ...

با اشعث كه از نوجوانى تا كلانسالى هماره تاجدار و صاحب اقتدار بوده بر گوى.

اى كه از سوى مادر، نسب از آل مرار دارى و پدرت، قيس، در كرم ابرى گهربار بود.

گاه باشد كه ضعيفى ناتوان بدان راه كه خدا فرموده درست رود و آزموده‌


[1]« كبش كندة» به معنى سالار و بزرگ كنده، كنايه از اشعث بن قيس كندى است كه به قوچ كلان و پيشاهنگ گله تشبيه شده.- م.

[2] مراد زياد بن مرحب پيامگزار و فرستاده على عليه السلام نزد اشعث است.- م.

[3] متن به تصحيح قياسى« ترشد و يهدك للسّعادة هاد» و در اصل به تحريف‌[ يرشد و يهديك للسعادة ...].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 40
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست