responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 39

شنيدن آن چون ديدنش نباشد[1]. مردم به رضا و رغبت با على بيعت كردند، و طلحه و زبير بى سببى بيعت خود را با او شكستند و سپس آهنگ جنگ كردند و ام المؤمنين را بيرون كشاندند، پس (على) به جانب آن دو رفت و تمايلى به جنگ نداشت و براى ارضاى نفس خود با آن دو نجنگيد. پس خداوند زمين را به ميراث بدو سپرد و مملكت را مسخر او كرد و سرانجام پرهيزگاران را نصيبش فرمود».

خطبه اشعث بن قيس‌

آنگاه اشعث بن قيس برخاست و خدا را ستود و بر او ستايش كرد و گفت:

«اى مردم، همانا امير مؤمنان، عثمان مرا به ولايت آذربايجان گماشت، پس از آن خود هلاك شد و ولايت همچنان در دست من ماند، و مردم با على بيعت كردند، اينك ما همچنان كه از سلف او فرمان مى‌برديم از او فرمانبرداريم. و ماجراى او با طلحه و زبير (نيز) به آگاهى شما رسيده است و على بر آنچه از ما و شما نهان مانده امين است».

چون به خانه آمد يارانش را بخواند و گفت: به راستى، نامه على مرا هراسان ساخته، او مال آذربايجان را بى‌گمان باز خواهد گرفت‌[2]، و من بايد به معاويه بپيوندم. يارانش گفتند: مرگ براى تو ازين بهتر باشد، آيا سرزمين و خاندان خود را رها مى‌كنى و ريزه‌خوار مردم شام مى‌شوى؟ وى از اين سرزنش شرمگين شد و به راه افتاد تا حضور على رسيد. و «سكونى» (شاعر) كه ترس داشت اشعث به معاويه بپيوندد چنين سروده بود:

انّى اعيذك بالّذى هو مالك‌

بمعاذة الآباء و الاجداد ...

من تو را پناه مى‌دهم به آنكو پناه دهنده و اختيار دار پدران و نياكان ماست، از آن گمان خطايى كه پاره‌اى بر تو برده‌اند كه بازيچه دست مشتى ناكس قرار گيرى (و به معاويه بپيوندى).


[1] معادل اين مثل فارسى است كه گويد:« شنيدن كى بود مانند ديدن».- م.

[2] در الامامة و السياسة[ او مال آذربايجان را از من باز خواهد گرفت‌].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 39
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست