responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 38

پرداخت، نامه‌اى به دست زياد بن مرحب همدانى براى اشعث بن قيس فرستاد.

اشعث از سوى عثمان ولايت آذربايجان داشت، و پيش از آن عمرو پسر عثمان دختر اشعث بن قيس را به زنى گرفته بود. على به او نوشت:

«اما بعد، اگر اين بدخواهى كه در ضمير تو نهفته است نمى‌بود، خود قبل از ديگر مردم بدين مهم پيشگام مى‌شدى، و شايد اگر از خدا بپرهيزى پاره‌اى از رفتار تو پاره‌اى ديگر از كارهايت را جبران كند و به سامان آرد. خبر بيعت مردم با من پيشتر به آگاهى تو رسيده بود، طلحه و زبير از كسانى بودند كه با من بيعت كرده بودند و سپس بى موجبى بيعتم را شكستند و امّ المؤمنين را بيرون كشاندند و روانه بصره شدند، من نيز رهسپار شدم و به يك ديگر برخورديم، و از ايشان خواستم بر سر پيمانى كه آن را شكسته بودند بازآيند، ولى سر تافتند و من در بازخواندن ايشان سخت كوشيدم و با همگان نكويى ورزيدم و سپس اتمام حجت كردم.

تو نيز بدان، وظيفه حكومتى كه به تو سپرده‌اند طعمه‌اى نيست كه به چنگ آورده باشى، بلكه امانتى است كه به تو داده‌اند؛ و مالى را كه در دست دارى همه، اموال خداست و تو فقط گنجور خداوند بر آن اموالى تا آن را به من بسپارى، اگر به راه راست بازآيى و درستى پيشه كنى باشد كه من براى تو بدترين فرمانروا نباشم. و نيرويى نيست مگر از خداوند.»

خطبه زياد بن مرحب‌

چون نامه على را بخواندند، زياد بن مرحب‌[1] برخاست و خدا را ستود و سپس چنين گفت:

«اى مردم كسى را كه اندك كفايت نكند بسيار نيز كفايت نكند. ديدن ماجراى عثمان سودى نبخشيد و شنيدنش نيز فايده‌اى نفزود، جز آن كه‌


[1] در الامامة و السياسة، 1: 79[ زياد بن كعب‌].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 38
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست