responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 29

اگر پايدارى قبيله من و زخم نيزه‌ها و چابكدستيهاى دليرانه آنان در آن سرزمين نبود، «اشتر مذحجى»[1] كه در برابر هيچ سپاهى شكست نمى‌خورد، خشمناك و پرتوان، بر سرت مى‌تاخت.

[گفتگوى على با نرسا]

نصر: عبد اللّه بن كردم بن مرثد گفت:

وقتى على عليه السلام بدانجا گام نهاد مردم روستاها روانه شدند و چون همه گرد آمدند به ايشان رخصت داد كه نزدش آيند. چون انبوهى آنان را بديد (و همهمه ايشان را مانع گفت و شنود دانست) گفت: من نمى‌توانم سخنان تمام شما را با هم بشنوم و از حالتان به نيكى چنان كه بايد آگاه شوم، پس نمايندگى خود را به كسى كه بيش از ديگران بدو رضايت داريد واگذاريد و به آن كس كه از همگان بر شما دلسوزتر و خيرخواه‌تر است اعتماد كنيد. گفتند: هر چه نرسا پسندد ما همان پسنديم و هر چه او نپسندد ما نيز نپسنديم. پس نرسا پيش آمد و (على) او را نزد خود بنشاند و به وى فرمود: به من بگو شماره شهرياران فارس چند تن بود؟ گفت: شماره آنان در اين آخرين حكومت سى و دو پادشاه بود.[2] گفت:

روش آنان چگونه بود؟ گفت: همواره روش آنان در امور مهم و كلى (كشوردارى) يكسان بود، تا به روزگار پادشاه ما خسرو پسر هرمز، كه به مال اندوزى و ديگر كارها (ى ناشايست) پرداخت و به راهى مخالف با پيشينيان ما رفت، و رسومى را كه به سود مردم بود برانداخت و رسومى را كه به‌


[1] مالك اشتر از قبيله مذحج كه اصلا يمنى هستند بوده است.

[2] مسعودى در التنبيه و الاشراف، صص 87- 90، سى پادشاه گفته كه مراد ساسانيان هستند.

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 29
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست