نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 161
است و انسان هم يكتا است، مگر يكتائى او شبيه يكتائى انسان
نيست؟ فرمود: اى فتح محال گفتى، خدايت پا برجا دارد، همانا تشبيه نسبت بمعانى است،
اما نسبت باسمها همه يكى است و آنها بر صاحب نام دلالت كنند، بيانش اينست كه چون
گفته شود انسان يكى است اين گفته خبردادن از آنست كه انسان يك پيكر است و دو پيكر
نيست ولى خود انسان يكى نيست زيرا اعضاء و رنگهايش مختلف است، كسى كه رنگهايش
مختلف است يكى نيست، أجزاءش قابل تقسيم است، يك نواخت نيست، خونش غير گوشتش و
گوشتش غير خونش باشد، عصبش غير رگهايش و مويش غير پوستش و سياهيش غير سفيدى او است
همچنين است مخلوقهاى ديگر، پس انسان اسمش يكى است، معنايش يكى نيست، و خداى- جل
جلاله- يكتاست يكتائى جز او وجود ندارد، در او اختلاف و تفاوت و زيادى و كمى نيست،
اما انسان مخلوق و مصنوعست، از اجزاء مختلف و مواد گوناگون تركيب شده، جز اينكه در
حال جمع اجزاء يك چيز است، عرضكردم: قربانت گردم، رهائى و آسودگيم بخشيدى، خدايت
فرج دهد، لطيف و آگاه بودن خدا را كه فرمودى برايم تفسير كن چنان كه يكتا را تفسير
كردى، من ميدانم كه لطف او غير از لطف مخلوقست بجهت فرق (ميان خالق و مخلوق) ولى
دوست دارم برايم شرح دهيد، فرمود: اى فتح اينكه گوئيم خدا لطيف است بجهت آفريدن
چيز لطيف و دانائيش بچيز لطيف است، مگر نمىبينى- خدايت توفيق دهد و ثابت دارد-
اثر ساخت و هنر او را در گياه لطيف و غير لطيف و در آفرينش لطيف مثل جاندار كوچك و
پشه و كوچك آن و كوچكتر از آن كه بچشم در نيايد بلكه بواسطه كوچكى نر و ماده و
نوزاد و پيش زاد آن تشخيص داده نشود و ما چون
نام کتاب : ترجمه اصول کافي شيخ کليني نویسنده : مصطفوى، سيد جواد جلد : 1 صفحه : 161