در قلب مردم و در متن مردم جاى داشته باشد.
اگر مىخواهد آنها را ارشاد كند، اگر مىخواهد آنها را از نظر اخلاقى اصلاح كند و
تهذيب كند اين بايد در متن مردم باشد. اينها امتياز نقش روحانى در گذشته بوده است.
نقش جديد روحانيت
تا سال 1341 نقش روحانيت در همينهايى كه عرض كردم، به اضافه تحصيل و
تدريس در حوزهها، خلاصه مىشد. سال 1341 يك روحانى برجسته آمد، نقطه عطفى در نقش
روحانيت بوجود آورد. تا آن موقع روحانيون به دو بخش تقسيم مىشدند، يك عده
روحانيونى كه در سياست هم وارد مىشدند و يك عده روحانيونى كه از سياست پرهيز
مىكردند.
روحانيون سياسى، آدمهايى خيلى محدود و معدود بودند. اكثريت قاطع
روحانيت آنهايى بودند كه از سياست كنارهگيرى داشتند. نشانه تقواى بيشتر و عدالت
كاملتر و صرفنظر كردن بيشتر از دنيا، براى يك روحانى اين بود كه كارى به كار سياست
نداشته باشد. چهرههاى برجسته محبوب در روحانيت بود، چهرههاى سياسى هم بودند، اما
ورود به سياست همان و تنزل از درجه روحانيت همان! سال 1341 يك روحانى جامع الشرايط
كه در مكارم و ارزشهاى والاى او جاى سخن نبود، فقاهتش، علمش، عدالتش، اخلاقش،
مهذّب بودنش، مدرس عاليمقام بودنش، همهجا زبانزد بود آمد و اين تابو، اين خاطره و
ياد بود نامطلوب