آنها مىداد، زن و شوهر را باهم آشتى
مىداد، دعوا را مىخواباند، پا مىشد مىرفت خانه.
اگر روحانى در متن جامعه زندگى مىكند و با وجدان جامعه رابطه برقرار
مىكند براى اين است كه به راستى با مردم زيست مىكند. در يك گفتگويى كه به همين
مناسب دو سه روز قبل با امام داشتيم، ايشان با همان دقت نظر، روى اين نكته تكيه
داشتند. مسئله و مشكلى بود درباره روحانيت، مطرح شد و يك راه حلى هم ارائه شد.
فرمودند نه، اين راه حل خوبى نيست. اين كار، روحانى را از مردم جدا مىكند.
روحانى، بايد با مردم زندگى كند. كمال روحانى اين است. بعد فرمودند: آن وقتها كه
ما طلبه بوديم و به تعبير خودشان، اراك بوديم، خانواده مرحوم حاج آقا محسن اراكى
كه روحانى متعين و متحول و كيا بيادار بودند- خوب اينها در شهر اراك سيادت و آقايى
داشتند- مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى رحمة الله عليه،
بنيانگذار حوزه علميه قم، به دعوت اينها از عراق آمده بودند به اراك كه آنجا،
جلسات درسى داشته باشند. امام مىفرمود: رياست و كيا بيا و نوكر و خدم و حشم مال
آن آقايان بود ولى مردم با آنها نبودند، مردم با حاج شيخ بودند، كه عبايش را زير
بغلش مىگذاشت و مىآمد توى بازار. با مردم زيست كردن، اين شأن روحانى است و
روحانيت بايد به اين عامل، بيش از هر عامل ديگر توجه كند. براى اينكه اگر
مىخواهد؛ براى مردم روشنگر و بيانگر اسلام باشد، بايد در دل مردم جاى داشته باشد.
اگر مىخواهد آنها را موعظه كند، بايد