وقتى شخصى مريض شد و آب هم براى او ضرر
دارد، اين شخص، واجد المآء نيست. و در قرآن مجيد داريم:
فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً*[1] و
حضرت مىخواهند بفهمانند كه اين عدم وجدانِ ماء، تنها عدم وجدان خارجى نيست كه آب
در خارج پيدا نكنيد؛ بلكه مقصود از عدم الوجدان، عدم التمكّن است. اگر شما متمكّن
از آب نبوديد، أعمّ از اينكه آب در خارج نباشد، يا بواسطه جهات مرض و أمثال آن
متمكّن نباشيد، شما واجد الماء نيستيد. و وقتى واجد الماء نيستيد، وظيفه تيمّم
است.
شما بايستى اين بيچاره را تيمّم مىداديد؛ برداشتيد خودسرانه غسلش
داديد و او را كشتيد. قَتَلُوهُ قَاتَلَهُمُ اللَهُ.
حضرت مىفرمايد: اصولًا بر عهده ما تعليم اصول است. بر عهده ماست كه
اصول و أحكام كلّى را براى شما بيان كنيم و بر شماست كه تفريع فروع كنيد!
أصحابى كه از شاگردان آن حضرت بودند، در فنّ تفريعِ فروع، مجتهد مىشدند؛
و خودشان تفريع فروع مىكردند، و به آيات قرآن استدلال مىنمودند. و اين، منهج
حضرت صادق و حضرت باقر و سائر أئمّه عليهم السّلام بود.
بنابراين، باب اجتهاد در زمان خود أئمّه عليهم السّلام مفتوح بوده
است. و در هر شهرى مجتهدينى بودند، بزرگانى بودند از مؤمنين و از شيعيان و أهل
وثوق و عدالت، كه مرجع مردم بودند و آنها به عنوان نمايندگى از طرف إمام معصوم در
شهرها به فتوى و به حكومت مشغول بودند.
حال كه مسأله از اين قرار است، چگونه مىتوان گفت كه قضاء و حكومت به
نبىّ يا وصىّ نبىّ انحصار دارد
[1] -!؟ قسمتى از آيه 43، از سوره 4: النّسآء؛ و آيه 6،
از سوره 5: المآئدة.« پس اگر آب نيافتيد، تيمّم كنيد از خاك پاك يا زمين پاك.»