أصالت و حقيقت است. در مقابل باطل، كه أصالت
و واقعيّت ندارد؛ و بر أساس اعتبارات و أوهام و امور سرابيّه و وهميّه و خياليّه
بنا شده است. حقّ، يعنى آنچه متن واقع است. و علوم حضورى أئمّه عليهم السّلام عين
حقّ است، زيرا باطل در آن راه ندارد؛ بخلاف علومى كه إنسان از خارج كسب مىكند كه
مَشوب به باطل است، و احتمال خطا و اشتباه در آن مىرود.
فلذا در اين آيه مباركه خداوند مىفرمايد: إنسان بايد از آن كسى كه
قلبش متّصل به حقّ و حقيقت است، و أبداً شائبهاى از بطلان و آراء شخصيّه و أهواء
نفسانيّه در آن دخالت ندارد، و خلاصه به هيچ وجه قلبش به باطل گرايش ندارد، تبعيّت
كند.
بناى استدلالِ اين آياتِ مباركات كه در اين سوره شريفه آمده بر اين
أساس است: استدلالِ بر لزوم تبعيّت حقّ؛ چون خدا مىفرمايد: قُلِ اللَهُ يَهْدِى
لِلْحَقِّ. «بگو خدا به سوى حقّ دلالت مىكند».
پس از اين كه خداوند متعال به مُفاد قبل از اين جمله: قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ، «بگو آيا از ميان اين شريكانى كه شما براى خدا قرار داديد، يك نفر
هست كه بتواند به سوى حقّ دلالت كند؟!» با استفهامِ إنكارى از مشركان إقرار گرفت
به اينكه شركائى كه آنها براى خدا قرار دادهاند، نمىتوانند إنسان را به حقّ
هدايت كنند، بلا فاصله جواب فرمود: قُلِ اللَّهُ يَهْدِي
لِلْحَقِ. و بديهى است مقام، مقامى است كه بايد فوراً جواب اين سؤال داده
شده، در انتظارِ پاسخگوئى مخاطب قرار نگرفت؛ لذا فوراً بدين صورت پاسخ فرمود: «بگو
فقط خداوند است كه هدايت به حقّ مىنمايد.» سپس مىفرمايد:
أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي
إِلَّا أَنْ يُهْدى.
در اينجا مىبينيم كه بر اين مبناى متابعت از حقّ، خداوند يك
معادلهاى قرار داده بين قَوْلِهِ: أَ فَمَنْ يَهْدِي
إِلَى الْحَقِ و قَوْلِهِ: أَمَّنْ لا يَهِدِّي
إِلَّا أَنْ يُهْدى.
استفهام بايد دو طرف داشته باشد- زيرا پيوسته استفهام بين نفى و
إثبات