در علم بيان آمده است كه: بعضى أوقات تشبيه معكوس را مىكنند، براى
عظمت و بزرگى و جلوه دادن آن مورد شباهت به نحو أعلَى و أتَمّ. بايد بگويد: صورت
حبيبه من شباهت به خورشيد دارد و درخشش نور او شبيه نور خورشيد است؛ و در هنگامى
كه او در مقابل من تجلّى مىكند عيناً مانند إشراق خورشيد است كه سر از افق بيرون
مىآورد؛ ولى مىگويد: نه، خورشيدى كه سر از افق بيرون مىآورد، شبيه إشراق جمال
محبوبه من است! اينجا هم مىفرمايد: أَقْرَبُ شَىْءٍ شَبَهًا
بِهِمَا الأنْعَامُ السَّآئِمَةُ.
كَذَلِكَ يَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ. «اينطور است كه علم بواسطه مردن حاملين آن مىميرد.»
علم زيادى در اينجا جمع است، ولى چه كنم؟! همينكه مُردم، اين علمها
همه از بين مىرود. زيرا كه أفراد إنسانها از اين چهار قسم بيرون نيستند. مردم همه
گرفتار اين مسائل هستند.
حضرت پس از اينكه أحوال علماء و أقسام آنها را بيان مىكنند (كه
لَقِناند و غير مأمون؛ يا منقاد به حَمَله حقّ هستند ولى بصيرت ندارند؛ يا گرفتار
مسائل شخصى و جاه طلبى و لذّات و يا بدست آوردن دنيا از راه دين مىباشند)
مىفرمايند:
«بار پروردگار! آرى؛ چنين نيست كه در روى زمين حتّى يك يا دو نفر هم
نباشند! بلكه زمين از كسى كه براى خدا با حجّت قيام كند و با بيّنه و برهان باشد
خالى نيست.»
هستند كسانى كه با حجّت إلهيّه بر سر پاى خود ايستاده، و داراى قلبى
استوار و عزمى متين و إرادهاى آزاد مىباشند؛ در عالم طبيعت به هيچ وجه من