ثانياً: روايت أوّلى را كه نقل شد، در «مَن
لا يَحضُرهُ الفَقيه» از أحمد بن عَائذ، از أبى خديجه نقل ميكند؛ و طريقى كه خود
شيخ صدوق در «مَنْ لا يَحضُرهُ الفَقيه» به أحمد بن عائذ دارد صحيح ميباشد؛ كما
اينكه در «روضه» به او تصريح كرده است. چون مرحوم صدوق طُرق خود را كه در
«مَشيخَه» ذكر ميكند، آن طريقى را كه براى خود، تا ابن عائذ ميرساند، طريق صحيحى
است. و خود أحمد بن عائذ، مُوثَّقِ إمامى است (هم إمامى است و هم مورد وثوق است) و
بزرگان رجال او را توثيق كردهاند.
و أمّا خود أبو خديجه كه اسمش سالم بن مُكْرَماست، گرچه شيخ طوسى او
را در موضعى تضعيف كرده، ليكن در موضعى ديگر او را توثيق نموده؛ و نجاشى هم او را
توثيق كرده است؛ و حسن بن علىّ بن الحسن، او را صالح شمرده است؛ و علّامه حلّى در
«مُختلَف» در باب خمس، روايت او را از صحاح شمرده است؛ و إسترابادى هم در «رجال»
كبيرش در حقّ او فرموده است: فالتَّوْثيقُ أقوَى؛ «توثيق أقوى است
نَتيجَةُ الْبَحْث: أبو خديجه، اسمش سالم بن مُكْرَماست؛ و يك مرد
شتردار كوفى است كه مولاى بنى أسد بود؛ و گاهى هم به او أبو سَلِمَه ميگويند. او
مردِ ثقهاى است كه از حضرت صادق و حضرت كاظم عليهما السّلام هر دو، روايت مىكند؛
و كتابى دارد كه يكى از كتب اصول أرْبَعَمِائَةاست؛ و أصحاب ما از كتاب او روايت
ميكنند. اين راجع به ترجمه حال أبو خديجه.
اينكه علّت اينكه شيخ او را در بعضى از موارد ضعيف شمرده، و سپس او
را توثيق كرده است بايد فهميده شود؛ زيرا همين أمر موجب تردّد علّامه شده