كه ولىّ من خداست.»
وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ[1]
«خداوند ولىّ مؤمنان است.» ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ
مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا[2]
«و اين بعلّت آنست كه: خداوند مولاى آن كسانى است كه إيمان آوردند.» نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ*[3]
«خداوند خوب مولائى و خوب يارى كنندهاى است.» و
اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى[4] «خود
را در عصمت و مَصُونيّت خدا در آوريد؛ زيرا كه او مولاى شماست؛ و خوب مولائى است.» قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ
لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ[5] «بگو
(اى پيغمبر): اى كسانيكه طريقه يَهوديّت را اتّخاذ كردهايد، اگر چنين مىپنداريد
كه شما أوليائى براى خدا هستيد غير از مردم، پس تمنّاى مرگ كنيد.» وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ[6] «يعنى
اگر آن دو زن (عائشه و حَفْصَه) عليه پيغمبر مُعين و همكار هم گردند، پس بدرستى كه
خداوند مولاى پيغمبر است.» ثُمَّ رُدُّوا إِلَى
اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِ[7]
«و پس از آن به سوى خداوند كه مولاى حقّ ايشان است باز گردانيده مىشوند.»
اينها آياتى است كه راغب إصفهانىّ در «مفردات» بعنوان شاهد بر اينكه
وَلِىّو مَوْلَىدر آنها به معنى اسم فاعل مىباشد ذكر نموده و سپس گفته است: و
وَالِىكه در گفتار خداوند آمده است: وَ ما لَهُمْ مِنْ
دُونِهِ مِنْ والٍ[8] «از براى ايشان غير از خدا هيچ والىاى نيست.» به معنىِ
وَلىّمىباشد؛ يعنى ايشان غير از خدا هيچ ولِيّى ندارند.
سپس راغب، بسيارى از آيات قرآن را كه در آنها نام وَلِىّبرده شده، و
نفى ولايت از غير خدا نموده است، و نهى از اتّخاذ ولايت يهود و نصارَى، و ولايت
دشمنان خدا كرده، و بسيارى از آياتى كه در آنها مشتقّات اين مادّه ذكر