وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللَهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ
بحث ما، در ولايت پيغمبر و إمام معصوم خاتمه يافت، و در حدود ولايت
آنها به مقدارى كه مُقتضى بود بحث شد. حال بايد در بحث ولايت فقيه و شؤون ولايت او
و خصائص و موارد و تَشَعُّب و حدود و مشخّصات آن وارد بشويم؛ إن شآء الله تعالى.
فقهاى بزرگ، راجع به فقيه جامع الشّرائط و عادل، در سه موضوع بحث
مىكنند
: أوّل: در موضوع حكومت و ولايت، دوّم: در موضوع قضاء و فصلِ خصومت و
سوّم: در موضوع إفتاء (فتوى دادن). و اين سه بحث از هم جدا بوده و ربطى به يكديگر
ندارند. و أدلّه آنها هم از يكديگر جداست.
گرچه بعضى از آن أدلّه، براى موارد ديگر هم مورد استفاده قرار
ميگيرد، و ليكن فى حدّ نفسه هر كدام داراى بحث جداگانهاى است.
اينك، ما در بحث ولايت فقيه وارد شده؛ از نقطه نظر حكومت و إمارتِ بر
مسلمين، أدلّه را مورد بررسى قرار ميدهيم.
در اين باره رواياتى از أئمّه عليهم السّلام وارد است كه آنها براى
ولايت و قضاء، أفرادى را بخصوص منصوب ميكردند. يا اينكه به نَهْج عامّ، أفرادى را