موقعيّت و أمر و نهى و ولايت او را بدانيم؛
و خداى ناكرده خيال نكنيم: حال كه پيغمبر داراى ولايت است، ديگر هر كارى را مطابق
ذوق و سليقه خود انجام ميدهد، و هر أمرى و نهيى مىكند؛ اين غلط است. تمام كارهاى
پيغمبر از روى دقّت و حساب است. و گوش به زنگ أمر پروردگار مىباشد، كه خداىِ
ناكرده به اندازه سرِ سوزنى اين عقربه از جاى خود تكان نخورد، و درونش نوسان پيدا
نشود؛ و اين آب صاف، موج پيدا نكند؛ و اين حالِ سكون و آرامش كه در أثر ارتباط با
آن عوالم غيب بدست آمده است، دچار اضطراب و اختلال نشود. پيغمبر عبدى است در برابر
فرمان پروردگار: يَأْمُرُ وَ يَنْهَى بِمَا يَأْمُرُ وَ يَنْهَى اللَهُ تَبَارَكَ
وَ تَعَالَى. و اينست حقيقت ولايت رسول الله صلَّى الله عليه و آله و سلَّم.
همچنين ولايت أمير المؤمنين و أئمّه عليهم السّلام هم، به همين قِسم
است. ولايت معصوم، ولايت خداست؛ و آنان از خود أمر و نهيى ندارند.
البتّه پيغمبر، خود در جزئيّات أحكام، مصدر تشريع بودهاند. ليكن
أئمّه مصدر تشريع هم نيستند. فقط أوامر آنها منحصر به أوامر اجتماعى و أوامر
وِلائىّ، و بيان سنّت پيغمبر، و بيان قرآن و تأويل و تفسير قرآن است. تمام أوامرى
كه از آنان صادر مىشود، عين أوامر پيغمبر و أوامر پروردگار، و از روى عبوديّت
محضه است. به اندازهاى أئمّه عبد يعنى خاك نشينند، به اندازهاى متواضعند، كه
ذرّهاى أنانيّت و شخصيّت و نسبتِ به نفس دادن، و چيزى را از خود دانستن، در وجود
آنها متصوَّر و معقول نيست! و إلّا مانند سائر أفراد مردم مىباشند؛ و فرقى بين
آنها و مردم نخواهد بود. و اين مقام، بسيار بسيار مقام بزرگى است كه تعلّقِ به
أئمّه دوازده گانه ما كه نامشان در روايات آمده است دارد. اينها بالاخصّ مصدر براى
مقام عصمت، و ولايت كلّيّه مطلقه إلهيّه پروردگار هستند؛ و از همه شؤون نفس گذشته
و متحقّقِ به حقّ گرديدهاند.
وصيّت أمير المؤمنين عليه السّلام به اينكه: به قاتل من فقط يك
ضربه بزنيد
أمير المؤمنين عليه السّلام با تمام آن قدرت، مُكنَت، سيطره، أمر،
نهى، و أصحاب فداكارى كه أمر و نهى او را از جان و دل مىپذيرفتند، غير از سنّت