نام برده است، ميگويد: تا برسد به هفتاد تن
از رؤساى كفر، و زعماى شرك همچنانكه بالضّروره معلوم است. اگر اين انديشمندان و
نويسندگان، داراى عقل و درايت بودند چگونه ميگفتند كه: أخذ فديه از مشركين قبل از
إثخان در أرض و غلظت و ثُخُونت زمين از خون آنان بوده است؟ و چگونه اين لوم و
سرزنش شامل حال پيامبر مىشود بعد از اينگونه قتل و كشتار؛ اى مسلمانان؟! رسول خدا
از اين تهمت بَرِى است؛ و خداوند، متعالى است از چنين نسبتى به پيامبرش عُلوًّا
كَبيرًا.
اين آيه راجع به أسير گرفتن عِيْر و قافله أبو سفيان است؛ نه راجع
به نفير و أسير گرفتن از سپاه قريش
و تحقيق در مسأله و صواب در تفسير آنست كه: آيه نازل شده است در مقام
تعييب و تعيير به كسانيكه ميل داشتند قافله تجارت أبو سفيان و يارانش را به غارت
برند؛ بنا بر آنچه را كه خداوند تعالى از ايشان حكايت مىكند در گفتارش- از اين
واقعه- آنجا كه ميگويد:
«و ياد بياوريد زمانى را كه خداوند به شما وعده داد كه يكى از دو
گروه (قافله و مال التّجارة أبو سفيان و أصحابش، يا لشكر قريش) براى شما خواهد
بود. و شما دوست داشتيد آن گروهى كه داراى شوكت نيست (مجهّز به تجهيزات سپاهى و
جنگى، و يا عزّت و سربلندى معنوىّ) براى شما باشد؛ و خداوند إراده ميكند كه: حقّ
را با كلمات خود تثبيت و تحكيم كند؛ و ريشه و بُن كافرين را بِبُرد و قطع نمايد.»
رسول خدا صلّى الله عليه و آله با أصحاب خود مشورت نموده گفت: إَنَّ القَوْمَ قَدْ خَرَجُوا عَلَى كُلِّ صَعْبٍ وَ ذَلَوُلٍ.
فَمَا تَقُولُونَ؟ الْعِيْرُ أَحَبُّ إِلَيْكُمْ أَمِ النَّفِيرُ؟
«طائفه قريش با هر مشكلاتى كه بوده است بر روى مركبهاى سركش و