responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ولايت فقيه در حكومت اسلام نویسنده : حسينى طهرانى، سيد محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 148

إسمعيل است در خارج، از أوّل مورد طلبِ پروردگار نيست؛ از أوّل مقصود خدا نبوده كه حضرت إبراهيم او را بكشد. لذا وقتى أمر به كشتن إسمعيل آمد و پروردگار حضرت إبراهيم را مطيع يافت، مصلحت أمريّه حاصل شد و طبعاً موردى براى تحقّق مأمورٌ به ظاهرى باقى نمى‌ماند؛ فلهذا فرمود: قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا[1] ديگر لازم نيست او را بكشى؛ چون منظور از أمر عملى شد.

اينها را مى‌گويند: أوامر امتحانيّه كه مصلحت فقط در نفس أمر است.

اگر أمر امتحانى رسول الله نبود، تا أبد دامان خاندان رسالت را لكّه دار مينمود

در اينجا مسأله از اين قرار است كه: أمر رسول خدا به أمير المؤمنين عليهما السّلام، نظير أوامر امتحانيّه است؛ نه اينكه خودِ أمرِ امتحانى است؛ زيرا أمرى را كه مصلحت در مأمورٌ به آن نباشد و در نفس أمر باشد و لو به داعى و غايت ديگرى غير از مصلحت أمريّه، آنرا نظير أوامر امتحانيّه مى‌گويند. أمرى كه رسول خدا فرمود، منظور، كشتن واقعى مابور نبود؛ منظور اين بود كه قضاياى مختفيه بر مردم منكشف شود.

اين أمر چه مصلحتى داشت؟ عائشه، ماريه را قذف و متهم به زنا كرده است؛ و فرزند رسول خدا را عِياذًا بِالله زنازاده دانسته است! بايد تأمّل نمود كه: در اينجا رسول خدا در برابر اين قضيّه و اين اتّهام چه كارى انجام بدهد؟ اگر هيچ اعتنائى به مسأله نكند، اين اتّهام تثبيت خواهد شد؛ أهل مدينه، منافقين، يهود و نصارى مى‌گويند: بعضى از مخدّرات و كنيزان پيغمبر زناكار بوده و از راه زنا بچّه آورده است؛ و پيغمبر هم او را فرزند خود دانسته است. و اين ننگ تا أبد بر خاندان رسالت باقى مى‌ماند[2]


[1] - صدر آيه 105، از سوره 37: الصّافّات

[2] - دامان خاندان أنبياء همگى از نسبت زنا و فحشاء پاك است. زيرا نسبت زنا موجب آلودگى در نسب، و از بين رفتن قداست فرزندان آنها مى‌شود. و عقلًا و شرعاً زنان پيغمبران گرچه بهر نوع فساد أخلاق دچار باشند بايد از فحشاء و زنا پاكدامن باشند؛ حتّى درباره زن نوح و زن لوط كه در سوره تحريم خداوند آن دو را مثال و نمونه زنان كافر و شقىّ بيان نموده است و أمر به دخول در آتش بر آنها متحتّم گرديده است، بواسطه أعمال فحشاء و قبيحِ جنسى نبوده، بلكه بواسطه تمرّد از إيمان، و استكبار و سركشى از پيروى شوهرانشان: حضرت نوح و لوط بوده است. شيعه إجماع بر اين مسأله دارد و دامان زنان پيغمبر را پاك ميداند، گرچه بعضى از آنها به نكوهيده‌ترين أعمال، همچون جنگ جمل دست يازيدند. أمّا علماى شيعه سَلَفاً و خَلَفاً همگى در كتابهاى خود تصريح به پاكدامنى عائشه نموده‌اند؛ و نسبتى را كه عبد الله بن ابَىّ رئيس منافقين مدينه به او داد ردّ ميكنند؛ و ابن ابَىّ را بواسطه اين اتّهام جهنّمى ميدانند و آياتيكه در قرآن مجيد درباره رفع اتّهام عائشه وارد شده است، همه را مى‌پذيرند؛ و به عنوان قداست دامان خاندان پيامبر و رفع شبهه هر گونه آلودگى جنسى بحثها و گفتگوها دارند. ما در اينجا فقط به ذكر گفتار آيه الله سيّد عبد الحسين شرف الدّين عامِلىّ رضوان الله عليه در كتاب ارزشمند:« الفصول المهمّة» طبع دوّم، ص 145 تا ص 147 مى‌پردازيم تا اين قضيّه از نقطه نظر عقيده شيعه در اين زمينه كاملًا روشن شود. او ميفرمايد: وجه پنجم از وجوهى را كه شيخ نوح حنفى در باب: ردّه و تعزير، از دو كتاب فتاوى حامديّه و تنقيح آن، موجب كفر شيعه و وجوب قتل آنان دانسته است اينست كه: شيعيان درباره عائشه صدّيقه رضى الله عنها زبان درازى كرده و در حقّ او راجع به داستان إفك( تهمت به زنا) عياذاً بالله گفتارى دارند كه لائق شأن او نيست ... تا پايان مطالبى كه در اين باره به شيعه افتراء و تهمت زده و از روى بهتان و دروغ نسبت داده است.

پاسخ آنست كه: عائشه در نزد شيعه إماميّه و در حقيقت و واقع أمر: أنْقَى جَيْبًا، و أطْهَرُ ثَوْبًا، و أعْلَى نَفْسًا، و أغلَى عِرْضًا، وَ أمْنَعُ صَوْنًا، وَ أرْفَعُ جَنَانًا، و أعَزُّ خِدْرًا، و أسْمَى مَقَامًا مى‌باشد كه درباره وى غير از نزاهت و پاكدامنى روا باشد و يا غير از صيانت و عفّت در حقّ او متصوّر گردد. كتابهاى إماميّه از قديم الايّام تا امروز شاهد صدق گفتار ماست. علاوه براين، اصول شيعه در عصمت أنبياء، قضيّه بهتان به عائشه را نسبت به مسأله إفْك جِدّاً و أساساً محال ميداند؛ و قواعدشان وقوع چنين أمرى را عقلًا باطل مى‌شمرد. و بر همين أساس فقيه الطّائفه و مرد موثّق إماميّه استاد مقدّس ما: شيخ محمّد طه نجفى أعلى الله مقامه بر فراز منبرِ درس تصريح به وجوب عصمت عائشه در مضمون قضيّه إفك نمود؛ و استدلال خود را بر پايه استقلال حكم عقل بر لزوم نزاهت و پاكى أنبياء از كوچكترين عيب و ننگ، و وجوب طهارت عِرضهايشان از كمترين لكّه زشتى و عار، استوار نمود.

و عليهذا ما براى برائت عائشه از اين اتّهام، نيازى به دليل خارجى نداريم، و براى او و براى غيراو از زنان پيغمبران و أوصياى پيغمبران، هر گونه نسبتى نظير اين أمر را جائز و روا نمى‌شماريم.

سيّد بزرگوار و پيشواى مذهب ما، شريف سيّد مرتضى علم الهدى در مجلس 38 از جز دوّم كتاب« أمالى» خود در ردّ كسى كه نسبت زنا و فحشاء به زن نوح داده است با عين اين عبارت جواب ميدهد كه: أنبياء عليهم الصّلوة و السّلام عقلًا واجب است كه از أمثال اينگونه امور منزّه باشند؛ چرا كه أمثال اينها به زشتى و پليدى مى‌كشاند؛ و قدر و منزلت را در هم ميشكند. خداوند تعالى پيغمبران خود را از امورى كه بى أهميّت‌تر و سبك‌تر از اينها هستند- بجهت تعظيمشان و توقير و إكرامشان از هر چه موجب تنفّر قلوب مردم از پذيرش كلام آنهاست- دور نگهداشته است ... تا آخر گفتارش كه دلالت بر وجوب پاكدامنى زن نوح و زن لوط مى‌باشد از فحشاء. و بر اين أصل أصيل مفسّرين و متكلّمين از شيعه و سائر علمائشان إجماع و اتّفاق دارند.

آرى، ما آنچه را كه از أفعال امّ المؤمنين عائشه انتقاد داريم، خروج اوست از خانه‌اش پس از قول خداوند تعالى:\i وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَ‌\E،« واجب است بر شما زنان پيغمبر كه در خانه هايتان متمكّن و ثابت باشيد» و سوار شدن بر شتر به جهت جنگ با أمير المؤمنين عليه السّلام است بعد از آنكه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم او را از اين عمل بر حذر داشت؛ و حركت اوست به بصره در حاليكه قيادت و رياست جيش عظيمى را بر عهده داشت و به گمان خود طلب خون عثمان ميكرد، در حاليكه خود او بود كه مردم را به جنگِ عليه عثمان برانگيخت؛ و براى كشتن وى تحريض و ترغيب مى‌نمود و راجع به عثمان گفت آنچه را كه گفت.

ما عائشه را ملامت ميكنيم راجع به كارهائى كه در بصره در روز جمل أصغر با عثمان بن حُنَيف و حكيم بن جَبَلَة نمود؛ و زشت و قبيح مى‌شمريم كارهاى وى را در روز جمل أكبر با أمير المؤمنين عليه السّلام؛ و كارهائى را كه در روز بَغل( سوار قاطر شدن او) چون پنداشت بنى هاشم ميخواهند إمام حسن مجتبى عليه السّلام را نزد جدّش دفن كنند، انجام داد؛ و از او و از مروان بن حكم به ظهور رسيد آنچه رسيد! بلكه عتاب و مؤاخذه ما از عائشه بر سائر أعمالى است كه با أهل بيت عليهم السّلام عموماً انجام داده است.

أمّا اين مرد ناصبى كذّاب( شيخ نوح حنفىّ) در عداوت با شيعه به حدّى رسيده است كه هيچ مسلمى نرسيده است؛ و در كينه‌توزى و افشاندن بذر دشمنى راهى را پيموده است كه هيچ موحّدى آنرا نپيموده است. زيرا كه إسلام و أهل إسلام را با اين افتراى خود كه بدينگونه به شيعه زده است لكّه دار نموده است. مگر نه آنست كه شيعه نصف مسلمانان جهان هستند؟ اين لكّه و اتّهام به شيعه موجب روشنى و خرّمى چشمان كفّار خواهد شد، و جگر و زَهره موحّدين را خواهد شكافت؛ و ستمى است كه هم بر امّ المؤمنين عائشه و هم بر جميع مسلمين وارد خواهد شد. وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إلَّا بِاللَهِ الْعَلِىّ الْعَظِيْم

نام کتاب : ولايت فقيه در حكومت اسلام نویسنده : حسينى طهرانى، سيد محمد حسين    جلد : 1  صفحه : 148
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست