بطور كلّى اين بود واقعيّت داستان زينب، و
أمر ولائى رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم كه طبق آيه شريفه قرآن و تفاسير
شيعه بيان شد. و دانستيم كه: رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم، در گرفتن
زينب دچار إشكال شدند. از طرفى پروردگار أمر به انجام اين ازدواج مىكند، و از
طرفى آن حَميّتِ جاهليّتِ باقيمانده در بين مردم، و اضطراب حال و عدم مساعدت زمان،
زمينه را براى اين كار فراهم نمىكرد؛ و پيغمبر به جهت أمر پروردگار، نه به خاطر
ميل باطنى به زينب به اين كار إقدام كردند. اين بود واقعيّت و حقيقتِ اين داستان.
بعضى از تفاسير عامّه، قضيّه زينب را به شكل زشتى تحريف كردهاند
أمّا بسيارى از تفاسير أهل تسنّن، اين داستان را به صورت غير نيكوئى
بيان مىكنند. و مستشرقين نيز، چون از تواريخ و تفاسير أهل تسنّن به إسلام شناسى
متوجّه شدهاند، لذا إسلام را از آن دريچه مىبينند و دچار إشكال مىگردند.
على كلِّ تقدير، قضيّه زينب و ازدواج آن حضرت با او، و قضيّه خارج
كردن عنوانِ دَعىّ و پسر خوانده را از نَسب؛ و همچنين ازدواج هر زن شريف با مرد
فقير، دو أمر ولائىّ بود كه موجب شد پيغمبر به اين صورتى كه عرض شد، إقدام كنند.
و اگرچه إقدام رسول الله به حسب ظاهر، خلاف جلوه مىكند، ولى پس از
تأمّل، روشن مىگردد كه: عين واقع و عين شريعت است و تخطّى از حكم خدا و شريعت
نيست.
أمر اتّهام ماريه قِبطيّه به وسيله عائشه
يكى ديگر از أوامر ولائى رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم أمر
رسول خدا به أمير المؤمنين عليه السّلام است راجع به كشتن مابور، كه نزد ماريه
قِبْطِيَّه[1] بوده است.
[1] - در« تنقيح المقال» ج 3، ص 82، از فصل« النّسآء»
آمده است: الضّبط« مَارِيَة» بالميم و الالف و الرّآ المهملة المكسورة و اليآ
المثنّاة من تحتٍ المفتوحة و الهاء:« القطا»؛ و تسمى به الإناث. و در« مجمع
البحرين» ج 1، ص 392 آمده است: مارِيَة، بالتّحتانيّة الخفيفة القبطيّة: جارية
رسول الله صلّى الله عليه و ءَاله و سلّم- امّ إبراهيم ابن النّبىّ صلّى الله عليه
و ءَاله و سلّم. در كتب لغت هم، مارِيَه، به تخفيف ياء آوردهاند و گفتهاند: اسم
زنى است كه در ضرب المثل آمده؛ كه دختر أرقم بن ثعلبه بوده؛ و هم به تشديد ياء
بمعنى:« القطاة الملسآء». و امرأة ماريّه: بيضآء برّاقه