». فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ:
وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ
لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ[1] پس اين آيه نازل شد: «اگر كسى شما را عقاب كرد و عذاب داد و لطمهاى
و جراحتى بر شما وارد كرد، بايد به همان قِسمى كه بر شما گزند وارد شد، تلافى كنيد
و اگر هم صبر كنيد هر آينه آن، براى صابرين بهتر است.» فَعَفَى رَسُولُ اللَهِ
صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ، فَلَمْ يُمَثِّلْ بِأَحَدٍ[2] «پيغمبر گذشت و عفو كرد؛ و يك نفر
را هم مُثلِه نكرد.»
بايد توجّه نمود كه مطلب از چه قرار است! پيغمبر مىبيند كه مشركين
آمدند و چنين جنايتى كردند؛ و قسم هم مىخورد كه اگر ظفر پيدا كند، در بعضى از
روايات دارد: هفتاد نفر، و در بيشتر روايات وارد است: سى نفر را مُثله مىكند.
مُثله كردنِ أفراد مشرك كه خون مسلمانان را مىريزند، چه إشكال دارد؟ أمّا تا
مىگويد: من اگر ظَفَر پيدا كنم ... خدا مىگويد: بايست؛ جلو نرو! اگر به شما
گزندى وارد ساختند، همان را مىتوانيد تلافى كنيد و اگر هم بگذريد بهتر است.
حال بنگريد كه پيغمبر چه اندازه در مقام عبوديّت پروردگار است! چه
حالى دارد! آن پيغمبرى كه آمده، اين وضعيّت را ديده است- داستان احُدْ واقعاً
ديدنى و شنيدنى است- كه جَسَد حضرت حمزه را باين كيفيّت تكّه تكّه كرده بودند و
مادر معاويه (هند) و زنان ديگر، از جگر و أمعاء و أحشَا حضرت حمزه كه با خود به
مكّه برده بودند گلوبند درست كردند و براى خود سوغاتى قرار داده و به گردنهاى خود
آويزان كردند؛ خدا به او بگويد: صبر كن! ببينيد عبوديّت را! باز هم پيغمبر
مىگويد: من آن طرف بهترش را انتخاب مىكنم. با اينكه خدا إجازه داده يك نفر را
مُثله كند، ولى او مىگويد: من صبر مىكنم. و