نام کتاب : نظام سياسى اسلام نویسنده : نصرتى، على اصغر جلد : 1 صفحه : 204
7. خلافت بنى عباس
بنى عباس فعاليتهاى مبارزاتى خود بر عليه امويان را از ابتداى قرن
دوم هحرى و با اعزام نمايندگانى به منطقهى خراسان، آغاز كردند. نمايندگان بنى
عباس با آنكه اعتقادى به ولايت اهل بيت پيامبر نداشتند؛ اما براى تحريك عواطف و
احساسات مردمى، شعار مبهم:
«الرضا من آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلم» سر داده و از اين
طريق آنان را به بيعت و همكارى فرا مىخواندند. در مسير تداوم همين فعاليتهاى
پراكنده، در سال يكصد و سى و دو هجرى، سردار معروف ايرانى ابو مسلم خراسانى پرچم
قيام عليه بنى اميه را برافراشت و با سرنگون كردن حكومت امويان، بنى عباس را بر
مسند قدرت نشاند[1].
ظهور سلسلهى بنى عباس، سرآغاز تحولات دامنهدارى در جهان اسلام شد؛
از جمله در سالهاى نخستين خلافت اين گروه، فشارهاى سياسى بر اهل بيت و شيعيان
براى مدتى كاهش يافت و فضاى تنگ و استبدادى جامعه تا حدودى بازتر شد. در آن ايام،
توجه عباسيان به تعقيب و مجازات بنى اميه معطوف شده بود و برنامهريزى براى
ساماندهى دوباره جامعه و تثبيت و گسترش قلمرو خلافت مد نظر آنها بود.
بنى عباس با زير پا نهادن سياستهاى تنگ نظرانهى امويان كه همهى
قدرتها را در انحصار اعراب قرار داده بودند، زمينههاى ورود ساير اقوام غير عرب
از جمله؛ ايرانيان و تركها را به مراكز قدرت فراهم آورده و تركيب جديدى از عناصر مديريتى
جامعه ايجاد كردند كه ثمرهى آن، مشاركت جدىتر عجمها با برنامههاى حكومتى بود[2].
خلافت عباسيان در زمان مأمون به نقطهى اوج عظمت و شكوفايى رسيد. در
آن زمان، مسلمانان صاحب يكى از بزرگترين امپراتورىهاى جهان بودند و قدرت سياسى و
نظامى آنان، چشم همهى ملتها را خيره كرده بود. جهان اسلام در آن ايام، درآمدهاى
اقتصادى هنگفتى داشت و نظم، انضباط و امنيت فوق العادهاى بر سرزمينهاى پهناور آن
سايه افكنده بود.
همچنين، تمدنى كه مسلمانان در طول ساليان متمادى پايهگذارى كرده
بودند، در زمان عباسيان شكوه و اقتدار ويژهاى يافت و با صدور محصولات فرهنگى و
دستاوردهاى اقتصادى آن، به تمامى نقاط جهان، ساير تمدنها را تحت تأثير قرار داد؛
البته از رهگذر