نام کتاب : نظام سياسى اسلام نویسنده : نصرتى، على اصغر جلد : 1 صفحه : 203
توانستند همهى كانونهاى مقاومت را تصرف
كرده و دامنهى سلطهى خود بر جامعهى اسلامى فراگير سازند؛ ازاينرو در زمان بنى
اميه از فضاى آزاد و انتقادپذيرى خلفاى پيشين، خبرى نبود و استبداد بر همهجا سايه
افكنده بود. در اين نظام استبدادى، ملاك و قانون ويژهاى براى ادارهى جامعه، جز
ارادهى خليفه و تأمين منافع مادى وى و اطرافيان وجود نداشت و حتى اساسىترين
احكام دين نيز در صورت تعارض با اين ملاك، كنار گذاشته مىشد؛ يعنى هرگاه كه منافع
خلفا ايجاب مىكرد، خون انسانهاى بىگناه به زمين ريخته مىشد، اموال مسلمانان به
تاراج مىرفت و آبروى آنان سلب مىشد و در اين ميان، هيچكس حق اعتراض و انتقاد
نداشت.
در زمان بنى اميه، جناياتى در جهان اسلام صورت گرفت كه تاريخ از
بازگويى آن، شرم دارد و حقوقى از مسلمانان پايمال شد كه محاسبهى آن امكانپذير
نيست. حادثهى عظيم عاشورا و به شهادت رسيدن سيد الشهداء و ديگر شهداى گلگون كفن
كربلا، تنها يكى از جنايات دودمان بنى اميه است كه تا ابد قلوب شيعيان را
جريحهدار كرده است؛ همچنين «واقعه حرّه» يكى ديگر از جنايات اين خاندان است. در
اين حادثه «يزيد بن معاويه»، شهر مدينه و جان، مال و ناموس مردم آن را به مدت سه
روز بر لشكرش مباح كرد و سربازان وى در اين مدت، يكى از دردناكترين جنايات بشرى
را در شهر پيامبر مرتكب شدند[1].
شيوهى عملكرد حاكمان بنى اميه، متأثر از الگويى بود كه معاويه،
اولين خليفهى اين خاندان، طراحى كرده بود. معاويه كه پس از فتح مكه، به اجبار
مسلمان شده بود با اهل بيت پيامبر دشمنى مىكرد و حاضر به تبعيت از امام على عليه
السّلام نشد. وى پس از سلطه بر حجاز و عراق، بسيارى از شيعيان را به شهادت رساند و
لعن و ناسزاگويى به امير المؤمنين را رواج داد[2].
اين سنّت شرمآور پس از معاويه، توسط ديگر خلفاى بنى اميه نيز دنبال
شد تا هنگامى كه عمر بن عبد العزيز آن را ممنوع ساخت، اما دشمنى با اهل بيت پيامبر
و شيعيان آنها، همچنان در ميان بنى اميه تداوم يافت[3].