مطبوعات عمومى نيز اين كار را سادهتر كرد.
همه از مجلات مُد روز گرفته تا روانپزشكان و روانشناسان، به زنان مىگفتند كه
شوهران و فرزندان آنها، بيش از هميشه به آنها نياز دارند. همچنين به آنها هشدار
دادند كه فمينيستها دچار اختلالات عصبى يا بدتر هستند. تقدير بيولوژيكى زنان و
نيز حس ميهنپرستى آنان، ايجاب مىكرد كه بهمنظور حفظ زندگى خود، بهتر است كه به
خانه بازگردند.
روزهاى شاد
با آنكه سيستم تبليغات آمريكا طى بيش از ده سال، زنان را مجبور كرد
كه به نيروى كار بپيوندند و سپس آنها را به خانه بازگرداند، اما دلايلى وجود دارد
كه باور كنيم اين پديده، در واقع انتخاب خود زنان بوده است.
اول آنكه، خانواده آمريكايى ديگر نيازى به كار كردن زنان نداشت. با
توجه به اينكه علت اصلى كار كردن زنان، مشكل مالى بود، وقتى مردان به خانه برگشتند
و پس از جنگ مشاغلى پيدا كردند كه حقوق خوبى داشت و وضعيت اقتصادى آنها ديگر مسأله
مهمى نبود. بهعلاوه زنان، حتى امروزه، چه برسد به دهه 1950 تمايل نداشتند كه تمام
وقت خود را فقط صرف مراقبت از بچهها و مردان كنند. اين واقعيت نيز وجود داشت كه
خانه [با همه وسايل جديد مثل ماشين ظرفشويى، يخچال، تلويزيون] بهطور چشمگيرى تغيير
كرده بود. اكثر افراد نه تنها مىتوانستند همه انواع اين وسايل [بهعلاوه
اتومبيل] را تهيه كنند، بلكه اين وسايل جديد، خانه را به موزهمجازى تجدّد تبديل
كرده بود.