تعداد بسيار زيادى از زنان فقط از ازدواج
حمايت نمىكنند بلكه تقسيم نقشهاى جنسى آن را نيز مورد حمايت قرار مىدهند، مُشكل
دارند. حتى زنان مستقل هم براى حمايت از معكوس شدن نقشهاى جنسى، آماده نيستند.
در انتهاى دهه چهل، اگر چه ميليونها زن آمريكايى بواسطه جنگ جهانى
دوم و عملكرد فمينيسم، كامياب شده و پيشرفت كرده بودند، تمايل به برگشت به وضعيت
عادى پس از جنگ، خود فمينيسم را از هرگونه پيشرفت جدّى باز مىداشت. مشكل اين نبود
كه فمينيسم لحن خود را تغيير داده بود (اگر چه تا حدّى اين كار را كرده بود)، چون
هدف اصلى آن باقى مانده بود. بلكه مشكل اين بود كه اين لحن فمينيسم- درخواست آموزش
برابر، فرصت برابر و دستمزد برابر براى كار برابر- پژواكى مانند قبل نداشت.
و خانه جايى است كه زنان به آن بازگشتند. وابستگى مداوم به ارزشها و
سازمانو ساختار اجتماعى قبل از جنگ در هيچ كجا مانند عرصه نقشهاى جنسيتى و وضعيت
زنان، آشكار نبود. جوّ زمان جنگ براى خانوادهها به طور كلّى سخت و دشوار بود و
براى زنان كه اغلب مجبور بودند به سختى زندگى كنند و در عين حال شغلى داشته باشند
و كارهاى روزمرّه خانه را نيز انجام دهند، حتى سختتر بود. همچنين زنان،
مىخواستند[1] به نقشهاى
قديمى و تقسيمات كارى سابق خود بازگردند و
[1] - استدلال شده است كه اكثر زنان نمىخواستند مشاغل
خود را ترك كنند.