responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 302

از خواص ملك بودند. گفتند «باشد كه ملك سخن ما بر ايشان نشنود و ايشان هر يكى ولايتى و لشكرى دارند و بانعمت و حشمت‌اند، خصم ما شوند.»

25- پس قاضى القضاة ابو احمد نماز ديگر بسراى ملك شد و خلوت خواست. پادشاه او را پيش خواند و با او تنها بنشست و گفت «بدست علما پندى و نصيحتى باشد. پدر تو امير حميد نوح رحمه اللّه همه با علما نشستى و هيچ كار بى‌تدبير ايشان نكردى. لاجرم همه كژيها بدو راست شد، و بدانكه تو با اهل علم كم مى‌نشينى هرچه او راست كرد بروزگار تو[1] همه كژ شد.» نبشته الفتگين بملك نمود و نبشته‌اى ديگر بخطوط ايمّه در اين معنى هم‌[2] بملك نمود تا ملك داند كه او اين سخن از خويشتن نمى‌گويد. و پس از خويشتن ملك را پندها داد و سخنها گفت چنانكه ملك را بيدار كرد.

26- قضا را ديگر روز خبر آمد كه سپيدجامگان فرغانه خروج كردند و هركه را از مسلمانان مى‌يابند مى‌كشند. و از جانب خراسان نيز روز دوم خبر آمد كه بطالقان و كوه‌پايه‌اش‌[3] قرمطيان مذهب سبع‌[4] آشكارا كردند و فساد]631 a[ و قتل مى‌كردند. پس امير سديد منصور وزارت بر قاضى ابو احمد عرضه كرد. نپذيرفت، گفت «اگر من بوزارت بنشينم كيست كه امروز ملك را بى غرضى نصيحت كند و پند دهد؟ و ديگر كه صاحب‌غرضان گويند كه قاضى اين همه از بهر وزارت كرد نه از بهر دين و از بهر ملك.» ملك منصور را اين خوش آمد. پس گفت «تدبير وزير ما چيست؟» گفت «ملك وزيرى دارد كافى و مسلمان و هم وزيرزاده و شايسته.» گفت «كو؟» گفت «در كهنه دز محبوس است.» منصور بفرمود تا ابو على بلعمى را و بكتوزن را از زندان بياوردند و هم در روز


[1] - توN -:CK

[2] - هم‌N -:CK

[3] - كوه‌باپه؟؟؟ بيش‌N : كوه‌مالش‌K : كوه‌پايه‌C

[4] - سبع‌d : شيعه‌N -:CK

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 302
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست