نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 399
ازاينرو، با قبول مقدمات دليل لطف، اختصاص
دادن آن به حكومت معصوم، وجهى ندارد. البته با بودن معصوم و دسترسى به او، لطف فقط
نصب وى را اثبات مىكند؛ يعنى با ضميمهشدن يك دليل ديگر، شرط عصمت در امام به
اثبات مىرسد.[1] لذا
مىتوان گفت كه وجود امام و رهبر، براى جامعه، يك لطف، و عصمت او لطف ديگرى است.
پس حتى با فقدان شرط عصمت در زمامدار، مانند عصر غيبت، باز هم لطف اوّل براى اصلاح
نظام جامعه و جلوگيرى از مفاسد هرجومرج، وجوب حكومت را عقلا بر خداوند اثبات و
نصب را لازم مىسازد.[2] برخى از
نويسندگان معاصر، استناد به قاعده لطف را در لزوم امامت، به گونهاى تقرير
كردهاند كه با مبناى خود در نفى حكومت دينى و طرد عناصر دنيوى از امامت، سازگار و
هماهنگ باشد:
معناى حقيقى قاعده لطف اين است كه شريعت، راهنماى راستين به سوى
خردمندى و كاميابى و نيكبختى خردمندانه مىباشد، و نقش اساسى آن، اين است كه
انسانها را با آموزش و تعليمات الهى خود، به رشد و تكامل عقلانى برساند تا آنان
به راستى راه رستگارى خود را بشناسند و تحت تأثير انگيزههاى طبيعى حيوانى خود، از
راه و رسم خردمندى تجاوز نكنند. قيام به عدل و اجراى عدالت و انتظامات، كه دقيقا
به معناى برقرارى يك حكومت مسئول، براى تدبير امور مملكتى است، به عهده خود مردمان
واگذار شده است؛ زيرا مرحله اجراى تكاليف عدل، كه همان سياسيت و تدبير امور و آيين
كشوردارى است، مطلبى نيست كهب توان از تحليل و تجزيه ماهيت نبوت و امامت به دست
آورد يا از لوازم ذاتى آنها استنباط نمود. آنچه قاعده لطف در مورد نبوت و امامت
به ما
[1] - عبد الرزاق لاهيجى در اثبات عصمت نيز مجددا به
سراغ قاعده لطف مىرود و مىگويد:« شك نيست كه هرگاه امام به صفت مذكوره باشد(
عصمت) نزديك شوند مكلفين به اطاعت او و دور شوند از مخالفت او پس لطف باشد بودن
امام به صفت مذكوره و لطف واجب بود. پس بودن امام به صفت مذكوره واجب باشد»(
سرمايه ايمان، ص 116).
[2] - از آنجا كه در اعتقاد شيعه، فلسفه امامت، به
اداره حكومت منحصر نمىشود، لذا برخى از متفكران اسلامى، با توجه به دليل لطف،
ابعاد ديگر امامت را نيز تبيين كردهاند. ر. ك: لاهيجى، گوهر مراد، ص 328؛ مرتضى
مطهرى، امامت و رهبرى، ص 95.
نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 399