responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : داستانهاى سياست نویسنده : آل احمد، جلال    جلد : 1  صفحه : 27

3

درّه خزان‌زده‌

سه بعد از ظهر، سوت تعطيل كار معدن، مثل همه روز، در هواى سرد و مه‌آلود درّه‌هاى زيراب پيچيد و در همه‌جا نفوذ كرد؛ لابه‌لاى شاخه‌هاى درخت‌هايى كه برگ ريخته بودند و در زير شيروانى‌هاى آهنى و يا تخته‌كوبى كه در طول درّه‌هاى معدن به چشم مى‌آمدند؛ و در زير سقف تونل‌هاى دراز و تاريكى كه حيات يك عدّه انسان را به صورت گرد و تيره ذغال در مى‌آوردند و دوباره به خورد خود آن‌ها مى‌دادند.

همه دست از كار كشيدند. و با قيافه‌هايى ناشناس، و از گرد ذغال پوشيده، كه در ميان آن‌ها فقط سفيدى چشم‌ها، و اگر هم كسى حوصله داشت لبخندى بزند، زردى دندان‌ها، پيدا بود، ... چراغ‌هاى معدن خود را به دست گرفتند و با كولواره‌اى كه داشتند، به سمت خانه‌هاى خود، از زير درخت‌ها و از فراز چاله‌هاى پر از آب، مى‌گذشتند.

سكوت آن اطراف را، پرش يك كلاغ سرسخت و پر طاقت هم، برهم نمى‌زد.

همه آرام و بى‌صدا، هم چون مشايعت كنندگانى كه از گورستان برمى‌گردند، ساكت و بى‌صدا به طرف خانه‌هاى خود برمى‌گشتند.

در ايستگاه زيراب، از نوك بارانداز بزرگى كه در پاى آن واگن‌هاى بارى قطار را از ذغال چاه‌ها و كوره‌ها و تونل‌هاى درّه‌هاى زيراب بار مى‌كنند، سيم نقّاله‌اى جدا شده، ميان درّه فرو مى‌رود و از فراز جنگل‌ها مى‌گذرد و در تاريكى مه‌آلود ته درّه گم مى‌شود. در پاى سيم نقّاله، جادّه‌اى به طرف تونل‌هاى معدن و خانه‌هاى كارگران مى‌رود؛ جادّه‌اى كه در زير درخت‌هاى جنگل مخفى مى‌شود و باز بيرون مى‌آيد.

نام کتاب : داستانهاى سياست نویسنده : آل احمد، جلال    جلد : 1  صفحه : 27
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست