نام کتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) نویسنده : كارگر، رحيم جلد : 1 صفحه : 213
اخلاقى نيز، تقرّب به خدا و نفى هرگونه انگيزه مادى و معنوى در
افعال، كردار و نيات انسان است. از طرفى قدرت و حاكميت اصلى نيز از آن خداست و
منشأ قدرت سياسى و اقتدار او است و همه قدرتها بايد در سلسله مراتب ولايت و
حاكميت او روى زمين پديد آيد.[1] قدرت و ولايت پيامبر صلّى
اللّه عليه و اله و امامان معصوم عليهم السّلام در اين راستا قرار مىگيرد.
يكى از انديشورانى كه به سياست فاضله توجه وافرى نشان داده و آنرا
بهمعناى سياست امامت گرفته است، خواجه نصير الدين طوسى است. وى در ميان انواع
سياستها مىنويسد:
«يكى سياست فاضله باشد كه آنرا امامت خوانند و غرض از آن، تكميل خلق
بود و لازمش، نيل سعادت».[2]
وى پيشتر نوشته بود:
«اگر اين تدبير بر وفق وجوب و قاعده حكمت اتفاق افتد و مؤدّى بود به
كمالى كه در نوع و اشخاص به قوّت است، آنرا سياست الهى خوانند».[3]
اين سياست الهى (براى سوق دادن انسان به كمال)، در سياست امامت، متبلور
است و آنهم براساس روايت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله، براى پرورش و تتميم مكارم
اخلاقى است (انّى بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق).
بر اين اساس با اتخاذ سياست فاضله (امامت)- كه كار ويژه آن شيوع
خيرات عامه است- و جارى ساختن آنها در جامعه، زمينه تخلّق افراد به انواع كمالات
نظرى و عملى فراهم مىشود. استحقاق يك دولت نيز در رهبرى جامعه، در رفتن به سوى
كمالات و نيل به سعادت است. امام با اعمال سياست خود (سياست فاضله و الهى)، جامعه
را از حالت نسبى خارج كرده و به سوى ايجاد هرچه بيشتر و كاملتر فضايل و نمود دادن
آنها در حيات جمعى و تحقّق آنها در تمامى اعمال و رفتار نهاد رياست و سلسله مراتب
آن،
[1]. ر. ك: على اصغر ناظمى، اخلاق و سياست،(
تهران: قومس، 1376)، ص 162 و 164.