responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 265

اين‌[1] معلوم است كه در قتل عام حيدريه چهل هزار و در قتل عام مصر پنجاه هزار و در قتل عام جلاليان قرب سى هزار به امر اين پادشاه قاهر مقتول گرديد. در اين چهار جنگ سلطانى و جنگهاى حدودى مجارستان و دياربكر و گرجستان و به خصوص جنگ ذوالقدريه و جبل لبنان و غزه نيز آن كه از طرفين مقتول شده و در اثناى مسافرت از مرارت و مشقت سفر ترك جان كرده، زياده از صدهزار نفس است كه مجموع مقتولين و وفيات قرب نيم كرور [250000] در قلم مى‌آيد. هر امير يا وزيرى كه مباهى و مفتخر به منصب صدارت عظمى مى‌فرمود، همان روز آن بيچاره وصيت‌نامه خود را نوشته، به دست اولاد و اقوامش مى‌داد؛ زيرا از همان روز، خود از جزو اموات محسوب مى‌شد. حتى شعراى آن زمان، اين حالت سلطان را مضمون قرار داده و در اشعار به زبان مى‌آوردند. بهتر از همه، مال خود سلطان است كه ذيلا مذكور مى‌شود.

وزير اولسون عدو سلطان سليمه‌

كه سنده ايره سن قوز عظيمه‌

كينه و غضبش غالب بر عفو و مرحمت و امانش بود؛ اگر چه عزّت نفس و استبداد رأى را دوست مى‌داشت؛ اما بى‌مشورت امناى دولت كارى را اختيار نمى‌كرد.

در مدت سلطنتش چهار جنگ سلطانى كرد. اول با پدر. دوم با برادر. سوم با شاه اسماعيل.

چهارم با سلطان قانصو غورى. از دولت صفويه، بايزيد و موش و تبليس و سعرد، موصل، اردبيل، سليمانيه، هيت و عنه و ماردين و سيورك و جزيره التون كوپرى و دياربكر هنى و خيزان و ارغنى و معدن مس خرپوت، كيغى و پالو، بايبورد و ارزنجان و كماخ و بيست و پنج از ايلات اكراد را، و از ذوالقدريان، ملاطيه و سيس و مرعش و بيره‌جك و البستان و قارص و ذوالقدريه و دارنده و ديوريكى و عين تاب و انطاكيه و آطنه و طرسوس را، و از سلاطين مصر تمامى ولايت حلب و شامات و خطّه مصريه و حجازيه و ارض فلسطين را ضبط و الحاق به ممالك اصليه عثمانى نمود. دو حكومت مستقل و يك خلافت اسمى را كه يكى سلطنت مصر، ديگرى حكومت ذو القدر، سومش خلافت عباسيه مصر بود، منقرض ساخت و از شواليه‌هاى جزيره ردوس و قبرس ساقز و افلاق و بغدان و صرب و غيره خراج مى‌گرفت.

خائى مملكت قريم و قپچاق در تحت حمايت اين دولت بود. لقب سلطان الروم و العرب و خادم الحرمين الشريفين را بر القاب سلطنتى دولت عثمانى افزود و در آخر سلطنت اين پادشاه، مقدار نفوس رعيّت عثمانى قرب صد و شصت كرور رسيد. دوازده هزار ينگى‌چرى و دويست و پنجاه هزار سپاهى- سوار- جيره و مواجب خوار اين دولت بودند. اين سلطان قاهر سيصد عرابه توپ را هر وقت مى‌خواست، در ميدان جنگ حاضر مى‌كرد. يك‌صد و پنجاه فروند كشتى با ساز و سلب در لنگرگاهها منتظر فرمان او بود. هر وقت مى‌خواست با


[1] - از اينجا تا انتهاى شعر، از نسخه اصفهان( ص 577) سقط شده است.

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 265
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست