responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 266

لشكر و وزرا و حكام كه قاپوخلقى مى‌ناميدند، با لشكر چريك ولايات، دو كرور لشكر در تحت اسلحه در چند ميدان حاضر مى‌نمود. در اسلامبول يك مسجد عالى و مدرسه و مرقدى براى خود ساخت و در شام نيز قبر شيخ محى الدين اعرابى را از زير مزبله ظاهر ساخته، مسجد و خانقاه و تربت بسيار مجلّل بر او بنا نمود.

در حبيب السير مسطور است كه خبر فوت سلطان سليم را كه شاه اسماعيل شنيد، اين بيت را خواند:

بس تجربه كرديم در اين دير مكافات‌

با آل على هر كه در افتاد بر افتاد

بارى سلطان سليمان كه بر تخت موروث جلوس كرد، سفراى ايران را كه در يدى قله و در جاهاى ديگر موقوف بودند، از حبس بيرون آورده، خلعت و انعام كافى داد و مهمان‌دار ترفيق آنها نمود، حكم كرد كه تا رأس حدود، سيورسات آنها بلغا ما بلغ داده شود.

وقايع بقيه عمر شاه اسماعيل على الاجمال‌

در همين سال نهصد و بيست و شش، عبيد خان اوزبيك با سپاه تركستان، متوجه هرات گرديد و اين شهر را محاصره نمود؛ ولى قشون شاه اسماعيل و حكمران او كه در اين بلد بودند، جدّا مدافعه كرده، بسيارى از سپاه اوزبيك را بكشتند و عبيد خان از فتح اين بلد مأيوس گرديده، به بخارا مراجعت نمود. لوند خان كه بعد از غوريغورا حكمران گرجستان شده بود، قصد طغيان و خلافت نسبت به شاه اسماعيل نموده، جمعى را به تاخت ولايت شكى فرستاد؛ بنابراين شاه اسماعيل ديو سلطان روملو را مأمور گرجستان نمود، چون ديو سلطان به گرجستان رفت، حكمران گرجستان از در عجز و ضراعت در آمد. لهذا ديو سلطان از آن مملكت معاودت كرد. در زمستان امسال، شاه اسماعيل در نخجوان قشلاق نمود.

آقا محمد روز افزون كه در اردوى شاه اسماعيل بود، به مازندران گريخته، علم بى‌اطاعتى برافراشت. اين پادشاه امير عبد الكريم را به تعاقب او روانه ساخت. بعد از جنگ فئتين آقا محمد روز افزون شكست خورده، به يكى از قلاع پناه برده، حصارى شد. آنگاه شاه اسماعيل جوهر سلطان تكه‌لو را با لشكر عراق و كردستان بر سر آن قلعه فرستاده، در يك هفته آن حصن را مسخّر كردند و ايالت مازندران به امير عبد الكريم مقرّر آمد. جانبردى غزالى كه يكى از امراى چراكسه مصر بود و بعد از فتح، استيمان‌[1] از سلطان سليم كرده، امان و حكمرانى شامات را يافت، بنا به خبر فوت سلطان، علم شقاوت برافراشت. اين وقعه را كه شاه اسماعيل شنيد، به زودى جمع لشكر كرده و قشون خراسان را نيز خواسته كه در اين حيص و بيص يورش به خاك عثمانى برده تلافى نمايد. عازم آذربايجان شد. فرهاد پاشا كه با لشكر بسيار با


[1] - درخواست امان.

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 266
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست