بهترين راه
اين است كه روايت را تكذيب و انكار كرده و كنار بگذاريم؛ چنان كه: دانى، رازى،
نيشابورى، ابن انبارى، آلوسى، سخاوى، خازن، باقلانى و جمعى ديگر، اين كار را
كردهاند.[1]
آنها
تصريح كردهاند با اين روايت، هيچ چيزى ثابت نمىشود؛ زيرا سند آن ضعيف است و در
آن اضطراب، انقطاع و تخليط وجود دارد. از سوى ديگر، قرآن به صورت متواتر از رسول
خدا (ص) نقل شده است و ثبوت لحن در آن امكان ندارد. علاوه بر اين، آنچه در دسترس
مردم است، به اجماع همه مسلمانان عين كلام الله است و جايز نيست كه در كلام الله
لحن، يا غلط وجود داشته باشد. تمام صحابه و ساير علماى امّت، قايل به اين هستند
كه: تمام الفاظ قرآن صحيح است و هيچ خطا و اشتباهى در آن رخ نداده است، همچنين اين
روايت را انكار كرده و استدلال كردهاندكه: عثمان به عنوان پيشوا و رهبر مردم
بودهاست. در اين صورت چگونه ممكن است كه لحنى را در قرآن ببيند و آن را به حال
خويش واگذارد تا عربها متناسب با زبان خود آن را اصلاح كنند، يا آن را به تأخير
بيندازد تا ديگران آن را درست كنند؟! اگر صحابهاى كه متولّى كتابت و جمعآورى
قرآن بودهاند، اصلاح اين اشتباهات را برعهده نگيرند، چگونه ديگرانىكه بعدها
مىآيند، اين كار را برعهده مىگيرند؟! به علاوه، عثمان يك مصحف را ننوشته بود
بلكه چندين مصحف را
[1] - تاريخ القرآن، الكردى: 65؛ التفسير الكبير: 11/
105؛ تفسير نيشابورى: 6/ 23( چاپ شده در حاشيه تفسير طبرى)؛ تفسير خازن: 1/ 422.