پيامبر اكرم
صلّى اللّه عليه و اله و سلم مسلمانان ستمديده را براى هجرت به حبشه تشويق فرمود
تا بدينوسيله براى استراحت و تجديد قوا به آنان فرصتى دهد تا بار ديگر براى
استمرار بخشيدن حركت رسالت اسلامى بدان ديار بازگردند و يا پس از يافتن مركزى براى
واردكردن فشار از خارج جزيرة العرب بر پايگاههاى قريش، براى نبرد با آنها جبهه
جديدى بگشايند. به اميد اينكه خداوند- طى اين مدت- كارى را كه مىبايست انجام
شود، تحقق بخشد. زيرا حضرت با بيان اين جملات بدانها اطلاع داده بود كه «در حبشه
فرمانروايى وجود دارد كه در حكومتش به كسى ستم روا نمىشود».
مسلمانان
به اين پيشنهاد پاسخ مثبت دادند و عدهاى از آنان پنهانى خود را به ساحل رساندند و
از دريا گذشتند. ولى قريش آنها را تحت تعقيب قرار داد، اما بدانها دست نيافت و
ساير مؤمنان يكى پس از ديگرى به تنهايى، يا به اتفاق خانواده خود راه مهاجرت پيش
گرفتند تا جايى كه غير از فرزندان خردسال، بيش از هشتاد مسلمان مهاجر در حبشه گرد
آمدند و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم جعفر بن ابى طالب را به رياست
آنها برگزيد[1].
با
توجه به توصيف پادشاه حبشه در روايت منقول از پيامبر، انتخاب آن ديار به عنوان محل
هجرت، گامى موفق از رهبرىهاى حكيمانه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم
بهشمار مىآمد. بدينترتيب، مهاجران با كشتى رهسپار آن سامان گشتند و اين سفر،
افزون بر هجرت، ارتباط مناسب مذهبى تلقى مىشد كه اسلام، خواهان وجود آن بين اسلام
و مسيحيت بود.
ماجراى
هجرت به حبشه، قريش را مضطرب ساخت و از سرانجام آن بيمناك و از اينكه حاملان
رسالت اسلامى در حبشه محل امنى يافتهاند، احساس ناخرسندى مىكرد. ازاينرو قريش،
عمرو عاص و عمارة بن وليد را