نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 386
يك عنوان كلى ديگرى كه قابل انطباق بر
هر حكمى از احكام شرعى است.
آنجا كه نفى به فعل انسان تعلق گرفته
باشد،«لا»ى نفى جنس دلالت مىكند كه اين عمل در شرع مقدس مشروع نيست.مثلا لا
رهبانية فى الاسلام،كه رهبانيت و گوشهگيرى،فعل انسان است؛حال در اسلام رهبانيتى
نيست،يعنى مشروع نيست و حكم جواز براى آن تشريع نشده.يا مثلا لا غيبة لفاسق،يعنى
آن حكم حرمتى كه در ساير موارد غيبت هست،در مورد غيبت فاسق،آن حكم جعل و تشريع
نشده.
يا مثلا:لا غش فى الاسلام يا لا جماعة
فى نافلة يا لا عمل فى الصلاة و...يعنى هيچكدام از اينها مشروعيت ندارند و...
و آنجا كه نفى تعلق بگيرد به عنوان
ديگرى كه منطبق بر احكام شرعى مىشود، اينجا«لا»ى نفى جنس دلالت مىكند بر اينكه
در اسلام،حكمى تشريع نشده است كه اين عنوان كلى برآن منطبق باشد،مثلا لا ضرر فى
الاسلام،يعنى در اسلام،حكمى كه ضررى باشد از واجب يا حرام،ما نداريم.يا لا حرج فى
الاسلام،حكم حرجى نداريم،مثلا وضو يا غسل اگر حرجى شد،وجوب ندارد و هكذا...حرج و
ضرر،حد حكم هستند و به اينجا كه رسيد،حكم نيست.
نتيجه
جملات تركيبيهاى كه با«لا»ى نفى جنس
آغاز مىشوند،ذاتا اجمالى ندارند.آرى، گاهى اجمال پيدا مىكنند در اثر اينكه كلام
مجرد از هر قرينه باشد كه نمىدانيم مراد، نفى وجود است حقيقة يا ادعائا و تنزيلا؟
و منها-مقدمه:
هر فعلى از افعال اختيارى ما،در شرع
مقدس حكمى دارد و احكام شرعى در واقع متعلق به افعال اختيارى انسان مىباشند اما
هنگامى كه به آيات و روايات برخورد مىكنيم،ملاحظه مىكنيم كه در اكثر آنها حكم
شرعى مستقيما تعلق گرفته به فعل انسان.مانند:اقيموا الصلاة،آتوا الزكاة،جاهدوا
و...ولى در بعضى موارد،حكم شرعى ظاهرا به اعيان خارجى تعلق گرفته است كه ربطى به
فعل مكلف ندارند.مثلا
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 386