نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 384
(توضيح:هر لفظى متعلق مىخواهد و متعلقش
يا از افعال عموم است يا از افعال خصوص.در هر دو صورت،يا متعلق محذوف است يا
مذكور(4-2^2).ظرف مستقر،آن است كه متعلقش از افعال عموم باشد و
محذوف باشد).به قول ملا محسن:
فان كان عاما مقدرا فمستقر و الا فلغو.
حال اگر قرينهاى نداشته باشيم كه دلالت
كند بر اينكه آن مقدر چه چيز است،در اينجا كلام مجمل مىشود،ولى انصاف آن است كه
در 98% موارد،قرينه داريم بر تعيين آن خبر
محذوف،اما در بسيارى از موارد،قرينۀ عامه داريم و آن قرينه تقدير گرفتن موجود يا كائن و يا متحقق...است كه
اينها از افعال عموماند و به قول معروف، نخود هر آشى هستند و غالب موارد مىآيند،مثل:«لا
اله الا اللّه»اى لا اله موجود الا اللّه؛ «لا حول و لا قوة»اى لا حول موجود و لا
قوة موجود الا باللّه...
و در مواردى هم كه از قرينۀ عامه
نتوانيم استفاده كنيم،قرينۀ خاص داريم و آن عبارت است از قرينۀ مناسبت حكم و موضوع كه به مناسبت
حكم و موضوع مىتوانيم بفهميم كه در هر موردى چه كلمهاى بايد مقدر باشد.
سپس هفت مثال به اين مناسبت مىزنند و
در پايان مىفرمايند:
قرينۀ مناسبت حكم و
موضوع،يك ضابطه و معيار خاصى ندارد كه ما آن معيار را به دست بگيريم به عنوان يك
كبراى كلى و بر مصاديقش منطبق كنيم و تنها به توسط ذوق سليم قابل ادراك است كه
انسان بفهمد در هر موردى چه چيز مقدر است.
تنبيه و تحقيق
لا يبعد كه در همه جا خبر محذوف موجود
باشد اما گاهى نفى تعلق مىگيرد به جنبۀ تكوين و گاهى نفى تعلق مىگيرد به
تشريع.
توضيح اينكه حوادث و جرياناتى كه در
عالم به وقوع پيوسته و مىپيوندند، دو قسماند:
1.حوادث تكوينى،يعنى امورى كه در جهان خارج تحقق مىيابند و واقعيت خارجى
دارند و تابع اعتبار و قرارداد نيستند.مثل:احراق براى نار،طلوع براى
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 384