نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 350
محمول است؛اگر آن امر خارجى خودش محمول
باشد مثلا انسان را با صفت كتابت مقايسه نمودهايم و سپس حكم كرديم كه:الانسان
كاتب،اينجا ماهيت نسبت به اين امر خارجى فقط مىتواند به نحو لا بشرط قسمى باشد و
دو اعتبار ديگر راه ندارد، يعنى به نحو بشرط شىء يا بشرط لا نمىتواند باشد.
اما اينكه بشرط شىء نمىتواند باشد به
سه دليل:
دليل 1.يلزم
كه تمام قضاياى ما ضروريه باشند،به جهت اينكه هر موضوعى مشروط به وجود محمول و
بشرط محمول انفكاكش از موضوع محال است،و هو ملاك الضرورة،مثلا:الانسان بشرط
الكتابة،از محالات است كه كاتب نباشد.
به عبارت ديگر:الانسان الكاتب كاتب
بالضرورة،پس ما قضاياى ممكنه و مطلقۀ عامه و دائمه نبايد داشته باشيم و هو باطل بالبداهة خلافا لشيخ الاشراق. 1
دليل 2.يلزم
حمل الشىء على نفسه،به جهت اينكه الكاتب كاتب،ما خود كاتب را موضوع قرار داديم و
كاتب را بر او حمل كردهايم و حمل شىء على نفسه باطل است،مگر در موردى كه تغاير
اعتبارى در كار باشد چنانكه در حمل اولى ذاتى هست كه الانسان حيوان ناطق،تغاير به
اجمال و تفصيل دارند.
دليل 3.يلزم
تقدم الشىء على نفسه،چون كاتب(كه در رتبۀ محمول مىخواهد حمل بر موضوع شود
و براى موضوع ثابت شود)خودش آمده در مرتبۀ موضوع قرار گرفته و خودش بر خودش
مقدم شده و هو محال للتناقض.
اما اينكه بشرط لا نمىتواند باشد،چون
مستلزم تناقض است به جهت اينكه اگر انسان،نسبت به كتابت،بشرط لا ملاحظه شود
يعنى:الانسان بشرط عدم الكتابة يا الانسان غير الكاتب محال است كاتب باشد،اين دو
تناقض است كه ما بگوييم انسانى كه كاتب نيست،كاتب است.
اما اگر آن شىء خارجى خودش محمول نباشد
بلكه محمول امر خارجى ديگرى
1) .كه قضيه را منحصر به ضروريه نموده و به قول حاجى سبزوارى: الشيخ
الاشراقى ذو الفطانه قضية قصر فى البتانة
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 350