نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 338
افراد مىشود بالفعل،ولى مطلق،شيوعش على
البدل است و بالفعل شامل يك فرد است ولى آن يك فرد قابليت دارد كه هريك از افراد
طبيعت باشد،باز كسى خيال نكند كه به هيچ وجه نمىتوان عام را مطلق ناميد،خير،اطلاق
به لحاظ افراد ندارد بلكه عموم دارد ولى به لحاظ احوالات افرادش اطلاق دارد كه هر
فردى از افراد عام را در حالى از حالات بايد اكرام كرد و مولى مىتواند به لحاظ
احوالات،مطلق بياورد و يا مقيد.پس هر عامى،هم عام است و هم مطلق است:عام است به
لحاظ افراد،مطلق است به لحاظ احوالات.بنابراين،دايرۀ مطلق و مقيد
وسيعتر شد.
حال،با توجه به اين امور،مىتوانيم مطلق
را اينگونه تعريف كنيم:المطلق هو شيوع اللفظ وسعته باعتبار ما له من المعنى و
احواله.
اما اين شيوع،مستعمل فيه نيست وگرنه عام
مىشد بلكه مستعمل فيه،طبيعت است و اتيان طبيعت در خارج،به اتيان افرادش است و يك
فرد كه اتيان شد،امتثال حاصل مىگردد.
در پايان:مهمترين فرق ما بين مطلق و
عام اين است كه:اولا عام،دلالتش بر عموم، بالوضع است ولى مطلق،دلالتش بر
اطلاق،بالاطلاق و مقدمات حكمت است.ثانيا در عام،نوعا استغراق است و گاهى بدليت است
ولى در مطلق،نوعا بدليت است و گاهى استغراق است.
مسئله دوم.اطلاق و تقييد ملازماند
اطلاق و تقييد،متلازم هستند از لحاظ
امكان و استحاله،يعنى در هر كلامى كه تقييد ممكن باشد،اطلاق هم در آنجا ممكن است،و
در هر كلامى كه تقييد محال باشد، اطلاق هم ممتنع است.
توضيح ذلك:از قديم الايام ميان علما بحث
بود در اينكه تقابل ما بين اطلاق و تقييد،كدام يك از اقسام تقابل است؟آيا تقابل
تناقض است؟يا تقابل تضاد؟و يا تقابل ملكه و عدم ملكه؟
مشهور علما تا زمان سلطان العلماء قائل
بودند كه تقابل بينهما تقابل تضاد است،
نام کتاب : شرح اصول فقه نویسنده : محمدى، على جلد : 1 صفحه : 338