موعد به
مصرفگرايى[1]، شدت
مىگيرد. تا زمانى كه حاكميت ملى از مشروعيت لازم برخوردار باشد، رفتار گروه
گرايانه انسان، نظير تشكيل و تكامل نهاد انسانى، محدود به مرزهاى ملى بوده و تحت
تأثير نفوذ بيگانگان قرار دارد كه اين نفوذ غالبا براى امنيت و آرامش ملى، نوعى
«تهديد» محسوب مىشود. ازاينرو، رويكرد به نوگرايى، بين ملتهاى متقدم (پيشگام) و
متأخر تفاوت بسيار فاحشى به چشم مىخورد: زيرا بين مسيرها و راهبردهايى كه هر كدام
براى نيل به نوگرايى برمىگزينند، تفاوت زيادى وجود دارد. اين تفاوت در مورد شانس
موفقيت آنها نيز مصداق دارد. براى آن گروه از جامعه شناسان كه به مطالعه نوينسازى
علاقه دارند، زمان درست به اندازه فرضيه نسبيت در فيزيك، اهميت دارد.
براى
متأخرين كه عموما چارهاى جز «نسخهبردارى» از الگوهاى ملتهاى پيشرفته ندارند،
استفاده از يك ترتيب توالى[2] مناسب،
اهميت بسيار زيادى دارد. يعنى بايد مشخص كنند اولويت با كدام است: دموكراسى سياسى،
اقتصاد بازارى، يا آزادى اجتماعى؟ آيا دوبهدو پيش بروند يا هر سه با هم؟ ارزش
زمانى صفر(To) به عنوان
نقطه آغاز، حاوى اطلاعات بسيار مهمى براى پاسخگويى به اين پرسشهاست. چنانچه(To) ، از نظر زمانبندى مطلق براى ملتى پيش از
رسيدن به نوگرايى، معادل سه سال باشد (يعنى فقط سه سال از شكلگيرى آن گذشته باشد)
و از نظر زمانبندى نسبى، معادل يكصد سال باشد (يعنى برخى ملتها يكصد سال پيش به
نوگرايى دست يافته باشند)، احتمال زياد مىرود كه چنين كشورى به واسطه عدم
برخوردارى از مشروعيت نهادى و وابستگى اقتصادى شديد و معمولا نامطلوب به بازار بين
المللى، داراى دولتى ضعيف و ساختار سازمانى داخلى توسعه نيافته باشد. اين ضعف
نهادى ناشى از تأخير در پيوست به قافله نوگرايى سبب مىشود ملتهاى متأخر نتوانند
خود را به آسانى با ملتهايى كه از نظر اقتصادى، سياسى و حتى اجتماعى، پيشرفته و
توسه يافتهاند، «همگام» و