(3/ 8 چاپ هشت جلدى الاصابه)،
دو مورد جمهرة النسب (2/ 392، 424)، در پنج مورد كتاب الكلبى يا كتاب النسب لابن
الكلبى (2/ 324، 8/ 245) در شش مورد النسب و الانساب (5/ 5، 1/ 470) و در ده مورد
به نام انساب قبيله موردنظر از آن ياد شده است. براى نمونه: ذكره ابن الكلبى فى
انساب قضاعة (5/ 262)، يا قال ابن الكلبى فى نسب بنى تميم (2/ 117، 5/ 142، 6/
670، 3/ 106). طبيعى است كه تنها با تجربه مىتوان به اين تنوع صورى در اسامى كه
در اصل همه نام يك كتابند، پىبرد.
3-
دشوارى ديگر آن است كه گاه، مؤلف متن موجود، مطلبى را از مؤلفى نقل مىكند؛ اما
روشن نيست كه مطلب از كدام يك از آثار او نقل شده است. در اين موارد، تنها با
مقايسه موضوع مورد بحث در نقل، با عنوانى از مؤلفات او كه نسبتى با اين موضوع
داشته باشد، مىتوان تا اندازهاى به واقع رسيد. براى نمونه، وقتى مطالبى از محمد
بن بحر رهنى در ارتباط با مسأله امام عصر (ع) نقل مىشود، مىتوان حدس زد كه مربوط
به كتاب الحجّة في إبطاء القائم عليه السلام[1]
اوست.
4-
مواردى وجود دارد كه مؤلف متن موجود آنها را نقل كرده، اما نام كتاب را نياورده
است. در اين موارد، به سياق عبارت، مىتوان يقين كرد كه مأخذ مؤلف، همان كتاب
مفقودى است كه مطالب ديگرى هم از آن در متن موجود مورد بررسى، آمده است. در اينجا
مىتوان اين موارد را به عنوان موارد مشكوك در تدوين نهايى بازسازى متن مفقود
آورد. اين ترديد وقتى است كه دستكم بتوان با مقايسه عبارت، تا پنجاه درصد دريافت
كه شباهتى با ساير موارد نقلشده صريح از متن مفقود دارد.
سروكار
مداوم با يك متن و بررسىهاى مفصل در موارد آن، مىتواند محقق را در بازيابى
مواردى نيز كه مؤلف متن موجود به صراحت به اخذ آن از مصدر مفقود اشاره