نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 230
ناگهان امام عليه السلام فرمود:
«فرزندت را بگير!» آنگاه دست فرزندم را به دستم داد، سپس من از خواب بيدار شدم.
صبح طى تماسى از بيمارستان به من خبر دادند كه فرزندتان به هوش آمده است. بعد از
مراجعه به بيمارستان مشاهده كردم كه فرزندم بر روى تخت بيمارستان نشسته است و
عدّهاى گرد او جمع شدهاند. همه در حال گريه و توسّل هستند و اشياى دور و بر را
به عنوان تبرك با خود حمل مىكنند، به بركت و عنايت آن امام مظلوم، فرزندمان به
آغوش خانواده بازگشت و عنايت سيّدالشهداء عليه السلام شامل حال ما شد.
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 230