نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 229
توسّل به سالار شهيدان امام حسين عليه السلام
مرحوم ميرزا قدس سره و شفاى فرزندشان
فقيه
مقدّس مرحوم ميرزا جواد تبريزى قدس سره فرمودند: «معمولًا طلّاب، شبهاى جمعه از
نجف عازم كربلا مىشدند. ما هم مانند بقيهى طلّاب، شبهاى جمعه عازم زيارت مرقد
مطهّر امام حسين عليه السلام مىشديم. يك شب جمعه، وقتى از كربلا آمدم و به منزل
رسيدم، متوجّه شدم كه اهل خانه حالت طبيعى ندارد، سؤال كردم: «چه اتفاقى رخ داده است؟»
آنان با مقدمه گفتند: «فرزند شما تصادف كرده است، فعلًا در بيمارستان و در حال
اغماء مىباشد».
مرحوم
ميرزا قدس سره مىگويد: حدود يك هفته هر روز به بيمارستان سر مىزدم، همه از شفاى
فرزندم مأيوس شده بودند؛ مدام توسّل مىكردم تا آنكه بعد از شب نهم، مولانا و
مقتدانا سيّدالشهداء امام حسين عليه السلام را در خواب ديدم، در حالى كه روبه روى
مولا نشسته بودم، عرض ادب كردم، بعد متوجّه شدم كه فرزندم نزد ايشان نشسته است.
بعد از گذشت چند لحظه، امام عليه السلام فرمود: «آيا فرزندت را مىخواهى؟» مرحوم
ميرزا قدس سره مىگويد: چون ضربه به سر فرزندم اصابت كرده بود، مىترسيدم از نظر
ذهنى و جسمى معيوب باشد، از اين رو به امام عليه السلام عرض كردم: «مولانا! اگر
فرزندم از نظر جسمى و ذهنى مشكل پيدا مىكند، او را با خود ببريد و اگر عنايت
مىكنيد كه سالم باشد و شخصى مفيد واقع شود، لطف كنيد، بر ما منّت گذاريد
وفرزندمان را شفا دهيد.»
نام کتاب : سيره استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى نویسنده : تبريزى، جعفر جلد : 1 صفحه : 229