responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بايسته هاى فقه جزاء نویسنده : هاشمى شاهرودى، سيد محمود    جلد : 1  صفحه : 53

نيز خواند و بدانان گفت: بازى كنيد، زمانى كه كودكان سخت مشغول بازى شدند، بدانها فرمود: بنشينيد، تا اين كه آرامش يافتند، سپس بر سر آنان فرياد كشيد، كودكان همه برخاسته و ايستادند، ولى اين كودك با كمك دستهايش برخاست، على (ع) او را خواست و از ميراث پدرش به او داد و برادرانش را كه به او تهمت زده بودند، تازيانه زد. عمر گفت: چگونه عمل كردى؟ حضرت فرمود: ضعف پيرمرد را از تكيه كردن كودك بر دستانش دريافتم).

كلينى و شيخ مفيد (رحمهما اللّه) اين روايت را به اسنادِ خود تا احمد بن محمد بن خالد از محمد بن على، از محمد بن فضيل، از ابى صباح كنانى نقل كرده‌اند، و در وثاقت محمد بن فضيل بحث است، زيرا شيخ در جايى او را تضعيف كرده و جاى ديگر وى را به غلوّ متهم ساخته است، ولى ظاهر مفيد حاكى از توثيق اوست، چنان كه برخى از مشايخ سه‌گانه نيز، از او روايت نقل كرده‌اند، پس اگر ما تضعيف وى را حمل بر خدشه در عقيده او نمائيم نه وثاقتش، در اين صورت، سند صحيح است.

صدوق نيز آن را باسناد خود از عمر و بن ثابت از پدرش از سعد بن طريف از اصبغ بن نباته، روايت كرده و گفته است: «أتى عمر بامرأةٍ» و پدر عمرو، ثابت بن ابى المقدام است و او از كسانى است كه در مورد خدشه قرار گرفته و راهى براى توثيق او وجود ندارد. و نيز مطلبى كه در معتبره محمد بن قيس از امام باقر (ع) نقل شده، از همين قبيل است حضرت فرمود:

«كان لرجل على عهد علىٍّ جاريتان فولدت احداهما ابناً و الأخرى بنتاً، فعدت صاحبة البنت فوضعت بنتها فى المهد الذي فيه الابن، و أخذت ابنها فقال: صاحبة البنت، الابن ابنى و قالت صاحبة الابن، الابن ابنى، فتحا كما الى امير المؤمنين (ع) فأمر أن يوزن لبنهما و قال: أيتهما كانت أثقل لبناً فالابن له.»[1]

(در دوران على (ع) مردى داراى دو كنيز بود يكى از آنها پسر و ديگرى دخترى به دنيا آورد، صاحب دختر، دختر خود را در گهواره‌اى كه پسر در آن بود قرار داد، و پسر او را برگرفت و گفت: اين پسر، پسر من است و صاحب پسر گفت: پسر از من است، اين دو داورى نزد امير المؤمنين (ع) بردند، حضرت دستور داد شير هر دو مادر را وزن كنند هر كدام سنگين‌تر بود، پسر از آن اوست).

به اين قبيل روايات استدلال شده است بر اين كه علم قاضى به واقع، در امر قضاوت‌


[1]« وسائل»، 18/ 208.

نام کتاب : بايسته هاى فقه جزاء نویسنده : هاشمى شاهرودى، سيد محمود    جلد : 1  صفحه : 53
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست