تعارض داشته باشد و ما مجبور
باشيم يكى را اصل قرار دهيم و ديگرى را فرع. الحمدلله و المنّة.
پيشنهاد
ما به مدرسين و محصلين علوم دينى عزيز اهل سنت اين است كه رشته فلسفه و منطق را در
مدارس دينى خود جزء رشته هاى درسى قرار دهند كه فوائد زيادى دارد.
بازهم
در مورد وساطت و واسطه
نويسندگان
جهان بينى اسلامى در صفحه 40 [مطلبى] نوشته اند كه اين هم خلاصه آن: «مشركين قريش
مى گفتند ما مردم بد و روسياه هستيم لياقت ارتباط (دعاكردن) با خالق را نداريم ولى
بتها كه سمبول و نماد مقربان الهى ملائكه و جن و غيره- (هستند)، مى توانند شفاعت
ما را بكنند. خداوند به آنان مهربان تر از ما است. در حقيقت صفت رحمن و رحيم بودن
خداوند (ج) را منكر شده بودند. أَلا لِلَّهِ الدِّينُ
الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ
إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى
جواب:
اين بيان يك نوع فلسفه بافى است. روح مطلب اين است كه عبادت غير خدا موجب شرك است
چه به عنوان شفاعت باشد چه نباشد دليل معتبرى نداريم كه آنان از «سياه رويى» خود
از خداوند چيزى نمى خواستند و نه دليلى داريم كه آنان منكر رحمت خدا بودند.
در
منطق (صناعات خمس) در باب مغالطات بيان شده كه آوردن يك چيزى كه جزء علت نيست آن
را جزء علت نمايد و يا جزء علت را حذف و يا تغيير دهد. علت شرط فقط عبادت، در آيه
فوق كه زياد مورد