نام کتاب : توحيد اسلامى و نظرى بر وهابيت نویسنده : ناشناخته جلد : 1 صفحه : 45
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ
لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (لقمان: 25)؛ اگر از آنان بپرسى كه آسمانها و زمين را كى خلق
نموده، حتما مىگويند خدا، بلكه اكثر آنان نمىدانند.[1]
و
اين معنى در آيه (38 زمر) و آيه (9 زخرف): لَيَقُولُنَّ
خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ) نيز بدون جمله اخير
(بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ) تكرار شده است.
1-
مشركان آن زمان در عبادت خدا شرك مىآوردند و پيامبر از آنان توحيد در عبادت و
القاى واسطه ها را مىخواست، و آنان نمىپذيرفتند و واسطه ها استشفاع مىكردند و
به آنان توسل مىجستند، و از آنان مىخواستند كه وسيله تقربشان به حق تعالى شوند
و به همين سبب پيغمبر اكرم (ص) با آنان جنگيد كه غير از خدا را عبادت نكنند، ولى
دعا عبادت است و دعاى غير خدا عبادت غير خدا است و شرك مى شود؛
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً
(الجن: 18). مساجد براى خدا است پس نخوانيد با خدا هيچ يك را.[2]
بنا
بر اين طلب شفاعت از پيامبر شرك است؛ لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ
الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ
(الرعد: 14). دعاى حق براى اوست، و كسانى را كه از غير خدا مىخوانند اجابت
نمىكنند، براى دعا كنندگان به هيچ وجه.[3]
بنا بر اين دعا و خواستن بايد مخصو به خداوند باشد.
3-
اله كسى است كه به خاطر تقرب و استشفاع مورد تعلق قبلى قرار گيرد.[4]
چه فرشته باشد چه نبى، چه ولى يا درخت، و جن قبر و بت، و كلمه «لا إِلهَ إِلَّا
اللَّه» آن را نفى مىكند، مشركان زمان پيامبر معناى اله را فهميدند و لذا كلمه
توحيد را نپذيرفتند ولى اكثريت مردم (يعنى مسلمانان غير وهابى) حقيقت فوق را
نداستهاند و اله به معناى خالق و رازق و مدبر مىدانند، و مىگويند ما به الهى
غير از خداوند قايل نيستيم؛ چون گنهكاريم و انبيا و اوليا نزد خداوند مقام و آبرو
دارند، ما با اين با مردمان صالح عفو گناه مىخواهيم، به اينها مىگوييم همين كار
عبادت و شرك است و
[1] ممكن است كه مراد جمله
سيقولون و يقولن در آيات گقتن به زبان فطرت باشد يعنى اگر به فطرت خود مراجعه كنند
خواهند گفت كه خدا و مؤكد اين احتمال جملهى« بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»
است كه ممكن است مراد اين باشد كه اكثر كفار به قول فطرت و اقتضاى سرنوشت خود
التفاد( علم فعلى) ندارند و وجود اين احتمال اعتمادى به استدلال وهابى مذكور باقى
نمى ماند، و اتباع متشابهات از كجى دلها است.
[2] مراد از مساجد يا اعضاى
هفتگانه سجده كننده است و يا سجدهها، به هر حال معناى آيه اين است كه براى خدا
در خداى او شريك قرار ندهيد و يا براى غير خدا سجده نكنيد و دلالتى بر منع دعاى
خدا به طور مطلق ندارد. ولذا دعاى زندگان اتفاقا جايز است، تفصيل آن بعدا مى آيد.
[3] آيه مباركه تنها ارشاد به
بطلان و بى اثر بودن خواستن از غير خدا را مى كند، و هيچ گونه دلالتى بر حرمت و
شرك ندارد، و مسلما شامل حال كسانى كه خداوند به آنان قدرت شفاعت و كار ديگرى را
در دنيا و يا آخرت و يا در هردو جهان داده شامل نمى شود. از دعاى آنان منعى به عمل
نيامده چون آنان اختيار استجابت را به اذن پروردگار دارند، ولذا خواستن حاجت از
زندگان در امور عادى اتفاقا جايز است.
[4] تفسير اله به آنچه كه وهابى
مذكور گفته غلط و بدون دليل است و ما سابقا معناى آن را از قرآن مجيد بيان داشتيم.
نام کتاب : توحيد اسلامى و نظرى بر وهابيت نویسنده : ناشناخته جلد : 1 صفحه : 45